تقدیر بی تقصیر نیست

تا حالا شده بخوای با حالِ بدی که گریبانتو فشار میده رانندگی کنی ؟ یعنی در واقع بخوای حال بدتو اینطوری تخلیه کنی ؟

مثلا تا حالا شده تو اتوبان های طولانی تهران با سرعت ۱۲۰ ، ۱۳۰ بدون توجه به دوربین کنترل سرعت و جریمه ی بعدش گاز بدی ؟ تو ماشین اهنگ اشوان پلی کنی.همون آهنگی که می گفت " دیوونه ی من معلومه کجایی؟ آخه قرار نبود این همه جدایی !" و بلند بلند همخونی کنی و شوری اشک های ریزت کنار لبت اذیتت کنه .

یا مثلا شده یه صبح جمعه ی زمستونی بخوای تو جاده ی فرح آباد که تهش به دریا ختم میشه با تمام قوا رانندگی کنی ؟ با تمام قوایی که میگم یعنی ۱۲۰ ، ۱۳۰ یا حتی ۱۴۰! فقط و فقط پاتو رو گاز بزاری و برونی .

این بار صدای شادمهر تو ماشین بپیچه. اهنگ " باطل " دقیقا اون تیکه ای که شادمهر می گه " اون که با خودخواهی هاش این عشقو باطل کرد بهم بگو تو بودی یا من . اون که پامونو رفیق موج و ساحل کرد خودت بگو تو بودی یا من " 

یا اون قطعه از اهنگ " یخ زدم " که شادمهر با اون سوز صداش می خونه " گیر کردم تو شبی که گفتی باید جدا شیم. چشمامو وا میکنم میبندم پیشم شاید تو باشی " 

یا دقیقا اون تیکه از همون آهنگ ‌که تو رو پرت میکنه به خیابون فرجام.

" اتفاقی یه روز رد شدم از اون خیابون .دیدمت یخ زدم چه پیر شدیم ما هردوتامون " 

و از ته دل همراه شادمهر بخونی " تقدیر بی تقصیر نیست "

تقدیر بی تقصیر نیست ...

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۶ اسفند ۰۱

    دلار

    دوستان کسی اینجا هست کشاورزی خونده باشه؟!

    میخوام بدونم با این قیمت دلار ، چه نوع خاکی باید بریزیم تو سرمون :/

  • ۸
  • نظرات [ ۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۷ اسفند ۰۱

    آزادی

    دیوار های سنگی زندان نمی‌سازند 

    میله های آهنی نیز قفس نمی‌سازند 

               شعر آلتئا،از زندان _اثر ریچارد لاولِیس _شاعر انگلیسی

    مادام که جسم آدمی سالم است و روحش راکد نیست خطر و تنهایی و آینده ی نامعلوم او را از پا نمی اندازد ، بخصوص اگر فرشته ی آزادی بال‌هایش را به ما ببخشد و ملکه ی امید با ستاره اش رهنمای ما باشد. 

    پ.ن: برشی از کتاب ویلِت اثر شارلوت برونته

    شما چقدر به این یک بند اعتقاد و باور دارین؟

  • ۷
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۴ اسفند ۰۱

    چرا

    یه سوالی خیلی ذهنمو درگیر خودش کرده . اینکه چرا بعد از ۵ سال و بعد از این همه مدت کات کردن پدرم تازه باید راجب میم متوجه بشه؟چرا باید عکس میم سر از گوشی پدرم در بیاره ؟ چرا؟ واقعا چرا؟ چه حکمتی توشه یعنی؟حتی تو این شرایط نمیتونم از خودم در برابر حرف های بابا دفاع کنم . پدری که فکر میکنه من میم رو تاحالا حتی از نزدیک هم ندیدم و فقط عاشق یه صدا شدم . و منی که ترجیح میدم وقتی اون آدم برای همیشه پاشو از زندگیم کشیده بیرون به پدرم توضیح ندم که اون صرفا یه صدا نبوده.کاش واقعا صرفا یه صدا بود ... خسته ام از سوال های بی جوابی که همش تو ذهنم میچرخن.خسته ام جنگیدن برای زندگی کردن.خسته ام از این همه در بسته ای که رو به رومه . این زمستون عجیب سخت گذشت ... دلم میخواد بشینم های های از ته دل گریه کنم اما راهکارم برای مقابله با این شرایط صرفا خوابیدن و فیلم دیدنه . به قول مهدیه که می‌گفت کسی که زیاد می‌خوابه افسرده اس و کسی که زیاد فیلم میبینه تنهاست . پس من یه افسرده ی تنهام . مشکلِ دانشگاه ، شرایط زندگیم ، غم عظیمی که تو دلمه و ... خیلی چیزای دیگه ای که قابل بیان نیست . این روزا تمام تلاشم اینه که به هر طریقی شده دوباره امید رو تو دلم زنده کنم . امید به رسیدن روز های بهتر . به قول یکی از دوستام انگار باید واقعا یکم شل کنم تا ببینم روزگار چه سرگذشتی میخواد برام رقم بزنه. تا حالا هرچقدر که جنگیدم انگار تو یه باتلاقی گیر کرده بودم که دست و پا زدنم باعث شد بیشتر و بیشتر توش فرو برم.

    از طرفی شرایط جامعه به شدت به مو رسیده . از همون موهایی که میگیم به مو میرسه و حتی پاره هم میشه . 

    دلم میخواد یه مدت دور شم از همه چی. یه کلبه ی چوبی با یه پیانو توش. همین . واقعا به همین دوتا لازم دارم برای ادامه ی این زندگی ...

    بعضی شبا چراغ ریسه ی دور کتابخونه رو روشن میکنم و خیره میشم به نورش و  تو فکر و خیال غرق میشم.

    تو این شیر تو شیری همین الان قسمت یک و دو سریال سقوط رو دیدم . بدبختی های خودم یادم رفت :/ واقعا میتونم بگم بشدت سریال تاثیرگذاریه.

  • ۲
  • نظرات [ ۵ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۲۶ بهمن ۰۱

    جزء از کل

    نام کتاب : جزء از کل

    نام نویسنده :استیو تولتز

    مترجم :پیمان خاکسار 

    تعداد صفحات : ۶۷۳

    چاپ نشر چشمه

    کتاب جزء از کل اولین رمان استیو تولتز است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و به عنوان یکی از بزرگ ترین رمان های تاریخ استرالیا، در سطح جهان محبوبیت بسیار زیادی دارد.

    کتاب جزء از کل در مورد مارتین و جسپر دین – پدر و پسر – است که هر کدام از یک زاویه خاص و متفاوت با عامه مردم به زندگی و اتفاقات آن نگاه می کنند. مارتین با باورهای خاص و گاه عجیب خودش سعی می کند پسرش، جسپر را به بهترین شکل ممکن تربیت کند و به همین خاطر داستان زندگی خودش را از همان دوران کودکی برای او تعریف می کند. داستانی که نشان می دهد زندگی او همیشه تحت تاثیر‌ برادر ناتنی اش قرار داشته است.

    داستان کتاب جزء از کل از زمان کودکى پدر تا زمان بزرگ شدن فرزند ادامه پیدا می کند و تمامی حوادث و اتفاقات شگفت انگیز زندگی آن ها همراه با یک طنز تلخ و یک تم فلسفی روایت می شود.

    کتاب جزء از کل به راستی جزئی از یک کل را به رخ می کشد. در هر قسمت از کتاب اتفاقی در دل اتفاق دیگر وارد می شوند و خواننده نمی تواند به راحتی کتاب را کنار بگذارد و یا آن را پیش بینی کند. داستان و ماجراهای کتاب مدام اوج می گیرد و خواننده از هر صفحه آن بی نهایت لذت خواهد برد.

    برشی از این کتاب :

    مردم میگن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی می‌ مونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر موجودی هست که دیوانه‌ وار در حال تکامله و به شکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر می‌ کنه. ببین چی بهت میگم، راسخ‌ ترین آدمی که می‌ شناسی به احتمال قوی با تو کاملا بیگانه‌ ست و همین‌ طور ازش بال و شاخه و چشم سوم رشد می‌ کنه. ممکنه ده سال توی اتاق اداره کنارش بشینی و تمام این جوانه زدن‌ ها بغل گوشت اتفاق بیفته و روحت هم خبردار نشه. هرکسی که ادعا می‌ کنه یکی از دوستانش در طول سال‌ها هیچ تغییری نکرده فرق نقاب و چهره‌ ی واقعی رو نمی‌فهمه.

  • ۳
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۲۳ بهمن ۰۱

    بهمنِ سخت

    سیم کارتمو عوض کردم. چهار رقم آخرش عین چهار رقم خط ایرانسل میم هست :)هروقت بهش فکر میکنم عین احمقا ذوق زده میشم ...

    این روزا به شدت به راهنمایی و حرف زدن با میم نیاز دارم . همیشه راهنمایی های خوبی بهم می‌کرد با اینکه شاید نصف به نصفشونو اجرا نمیکردم.همش به خودم میگم تو همون یاسمنی هستی که تو مرداد و اون شرایط سخت که هیچکس از جزئیاتش اطلاع نداره تونستی تصمیم بگیری حتی با توجه به اینکه الان از اون تصمیم پشیمونی پس الان هم میتونی تصمیم بگیری . اما بازم ته دلم اون آدم ...

    نمیدونم از چه تعریفی باید استفاده کنم تا منظورمو برسونم ولی فقط میتونم بگم که جدا از پارتنر رفیق صمیمی بود که از خصوصیات اخلاقی من خبر داشت و میتونست راهنمایی و هم فکری خوبی برام باشه . چقدر نیاز دارم عین روزی که داشتم انتخاب رشته میکردم و اولین رشته رو پزشکی تهران زده بودم و پشت تلفن از ته دل پیش میم زار زدم دوباره ار ته دلم پیشش زار بزنم و اون آدم بشه مرهمم.اما چقدر عبث که خودش یکی از زخم های روی دلمه.چقدر نیاز دارم تو این روزای سخت کنارم باشه . کاش انقدر غریبه نمی‌شدیم...

    فکر میکردم بهمن قراره خیلی متفاوت تر و بهتر باشه ولی برعکس لبخند زدن تبدیل به یه کار محال شده ‌.

  • ۶
  • نظرات [ ۰ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۹ بهمن ۰۱

    آش نخورده و دهن سوخته

    پدرم تک به تک چت های من و میم رو خوند. میمی که دیگه تو زندگیم حضور نداره .حالا من موندم و هیچ توضیحی که نمیتونم بدم . من و یه دنیا خاطره که باید با هم دیگه خاک میشدیم ،نه اینکه بعداز این همه مدت دوباره مثل یه زخم کهنه سر باز کنه و چرکی شه ...

    پ.ن.۹بهمن: کاری که من دلشو نداشتم انجام بدم رو بابا زحمتشو برام کشید :) چت خواهر میم از واتساپ و میم رو از تلگرام پاک کرد . به همین سادگی .حالا همش به خودم میگم وقتی اون آدم نیست بود و نبودن اون چت ها دیگه چه فایده ای داره. درواقع یه جورایی انگار دارم سر خودمو شیره میمالم ...

  • ۷
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۵ بهمن ۰۱

    غذا

    انقدری که من عکس از غذا تو گالری گوشیم دارم، عکس از خودم ندارم ! ( ・-・)

  • ۷
  • نظرات [ ۸ ]
    • یاسمن گلی :)
    • جمعه ۳۰ دی ۰۱

    نشانه های تروما

    نشانه‌های ضربه‌های سنگین روحی حل نشده :

    همیشه یک صدایی توی سرتونه که شما رو یاد اون واقعه دردناک می ندازه،با اینکه با تمام وجود تلاش می کنید اون اتفاق رو فراموش کنید

    هر لحظه حس می کنید که ممکنه مورد هجوم قرار بگیرید،پس آماده دفاع هستید و این حالت باعث آزار روحی شما میشه

    گاهی موفق میشید که خاطرات رو از ذهنتون پاک کنیدولی به طور غیرقابل پیش بینی ممکنه چیزی باعث بشه که دوباره اون خاطرات به ذهن شما هجوم بیاورند

    شما حتی وقتی همه چیز خوبه ممکنه فکر کنید که باید خیلی مواظب باشید که آسیب نبینید

    شما هیچوقت احساس امنیت نمی کنید چون فکر می کنید هر کسی ممکنه به یک شکل شما رو قضاوت کنه یا به شما آسیب بزنه،حتی اگر همه چیز نرمال باشه

    همواره احساس تنهایی می کنید و این چیزیه که هیچکس دیگری به جز خودتون درک نمیکنه که در چه وضعیت روحی قرار دارید

    ضربه سنگین روحی یا همون تروما نیاز به کمک داره،سعی نکنید به تنهایی باهاش کنار بیاید و از مشاور کمک بگیرید.

  • ۱۲
  • نظرات [ ۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۱۵ دی ۰۱

    دریغ نکنین

    من همیشه به یه دیدگاهی تو ذهنم پایبند بودم و هستم ولی کمتر زمانی و کمتر آدم آشنایی تو زندگی روزمره این تفکر رو از من شنیده و اونم اینه "اگر آدمی رو دوست دارین محبتتون رو ازش دریغ نکنین".

    واژه ی ساعت و تاریخ یک محدودیتی بزرگ به ما تحمیل کرده به اسم "زمان". چه خوشمون بیاد و چه خوشمون نیاد عمر محدودی داریم. زمان محدودی برای زندگی کردن در اختیار ماست. پس نباید از کنار حتی ثانیه های کوچیک عمرمون بی تفاوت بگذریم.

    نباید خیلی از چیزهای مهم زندگیمون رو به دست سرنوشت بسپاریم. نمیتونیم از دوست داشتنی های زندگیمون به انتخاب خودمون دست بکشیم و اسمشو بزاریم تقدیر و سرنوشت. تقدیر و سرنوشت ما شاید کمتر از 5 درصد زندگیمون رو در بر بگیرن و 95 درصد دیگه ی زندگی به دست ما ساخته میشه.

    زمانِ محدود همیشه باعث میشه حسرت های ریز و درشتی رو دلمون بمونه. یکی از اون حسرت ها از دست دادن آدم های دوست داشتنیِ زندگیمون هستن که یه وقت هایی ساده از کنارشون می‌گذریم. یهو به خودمون میایم و تو سن 40-50 سالگی می‌بینیم که اون عشق تو دهه ی 20 سالگی زندگیمون، اون آدمی که ما رو یه طور خاص دوست داشت، تکرار نشدنی بوده و بعد از اون دیگه هیچکس اونطور که باید و شاید با تمام خوبی و بدی هامون دوستمون نداشته و نداره. یهو اون آدم میشه حسرت بزرگ. یه بغضِ گنده رو گلو که با هر نفسِ عمیق سعی می‌کنیم پنهانش کنیم.

    قدر لحظه لحظه های کنار کسی که عاشق هستین رو بدونین.احساساتتون رو در برابر کسی که عاشق هستین نادیده نگیرین. نزارین یادتون بره خنده های معشوقتون چطوریه. دوسِت دارم هاتونو از آدم های مهم زندگیتون دریغ نکنین.چون اون دوستت دارم ها مخصوص همون زمان هستن. چون ممکنه تو سن 50 سالگی بابت همون یه دونه دوستت دارم که نگفتین اون آدم دیگه کنارتون نباشه تا براتون آرامش به ارمغان بیاره. چون زمان به تندی میگذره و قبل از اینکه به خودتون بیاین و بجنبین میبینین که اون آدم رو برای همیشه از دست دادین. آدم هارو حسرت به دل برای یه دوستت دارم ساده که میتونه یه جهان رو برای همه زیبا کنه رها نکنین. مگه آدما چند بار عاشق میشن؟!

    یادتون نره که وسط شلوغی های روزمرتون به دلدار تون پیام بدین و بگین که دوستش دارین. باور کنین اگه میدونستین یه دوستت دارم ساده چه کارهایی میتونست انجام بده هیچوقت خسیس بازی در نمیاوردین! یادتون نره خیلی زود دیر میشه.

    دریافت
    توضیحات: گوش بدین :)

  • ۶
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۶ دی ۰۱
    چشم کرم گریست خون گفت که یاس من نگر
    زانکه خزان بخل را یاسمنم دریغ من
    {خاقانی}
    ***
    خالیست بدان صفحه سیمین بنا گوش
    یا نقطه ای از غالیه بر یاسمن است آن
    {سعدی}
    ***
    این شهر برای اتفاقی دیدنت زیادی بزرگه!!!