اگه ارومیه بشی روت ارس میکشم

یادتونه وقتی بچه بودیم ازمون میپرسیدن "چندتا دوستم داری "؟

پدر و مادرمون برای اینکه از عمق علاقه ما نسبت به خودشون مطلع بشن این سوالو میپرسیدن و در ادامه گاهی اوقات هم بازه ی عددی مشخص میکردن؛ مثلا از یک تا ده . گاهی اوقات هم انتخابِ واحد شمارش جهت بیانِ میزانِ علاقه به عهده ی خودمون می‌ذاشتن. 

اوایل هروقت از من این سوال پرسیده میشد می گفتم ۶ تا ۸ تا ۱۰ تا! پشت هم می‌گفتم. اون موقع ها خوب با واحد شمارش اعداد آشنایی نداشتم .انگار دنیام و ته علاقه ام تو همین سه تا عدد خلاصه میشد و بس.

کم کم که بزرگتر شدم همراه قد کشیدنم دنیام هم قد کشید.رسید تا جایی که در جواب اون سوال با شیرین زبونی می‌گفتم " اندازه ی ستاره های آسمون ".پدرم همیشه از شنیدن این حرف از زبون من کیف می‌کرد.انگار چندکیلو قند تو دلش آب می‌کردن. یه وقت هایی هم بعد از شنیدن جوابم بغلم می‌کرد.

چند روز پیش تو یادآور اینستاگرام یه فیلم ۱۷ ثانیه ای از دیالوگ کارکتر بچه تو برنامه مهمونی دیدم.فکر میکنم همتون اون دیالوگ رو به خاطر دارین. همون دیالوگ معروف که تا ماه ها بعد از پخشش وایرال میشد . تو اون بخش بچه با یه دست گل رو به آقای مجری می گه " می‌شه منو بغل کنی و بگی تو دوست خوب منی "؟

یا دیالوگ های معروف دیگه. تو همشون این بار این بچه بود که می‌خواست از دوست داشتنی بودن خودش توسط اطرافیان مطمئن بشه.

دقیقا همین حالتی که این روز ها منم دچارشم.به هم سن و سال هام که نگاه میکنم به این نتیجه میرسم که خیلی زندگی متفاوت تری از همشون دارم. اکثریت نزدیک به ۹۰ درصدشون تو یه رابطه ی پایدار و طولانی هستن که یا پاپیش گذاشتن و خانواده ها در جریانن یا ازدواج کردن. خلاصه که یه نفرو دارن که براش مهم باشن.که از نبودنشون حس بد بگیرن. بخوان زمین و زمان رو به هم بدوزن . یه نفرو دارن که برای داشتنشون با تمام موانع بجنگه. اما ما چی ؟ من چی؟ بود و نبودم برای هیچکس تو این دنیا مهم نیست.هیچ عاشق سینه چاکی ندارم که بخاطر من بخواد خودشو به آب و آتیش بزنه. فکر و حس اینکه آدم دوست داشتنی نیستم روز به روز بیشتر از قبل در من رشد میکنه . 

آدما یه جوری از زندگی من میرن که انگار تو رویای خودم داشتم باهاشون زندگی میکردم . انگار اصلا وجود خارجی براشون نداشتم.همیشه این سوال برام پیش میاد که اصلا دلتنگم میشن؟اصلا یادشون هست که یه یاسمنی تو زندگیشون بوده؟ یعنی چقدر بد بودم که دمشون رو گذاشتن رو کولشون و رفتن.چقدر بد هستم که حتی الان هم به چشم کسی نمیام.

چرا هیچکس منو نمیخواد؟چرا هیچکس دوستم نداره؟چرا برای هیچکس‌مهم نیستم؟چرا برای همه یه مجسمه ای هستم که صرفا از کنارش باید رد بشن ؟ چرا هیچکس منو نمیبینه؟آیا اصلا عشق وجود داره؟ خیلی وقته که دیگه نسبت به عشق بی اعتماد و بی اعتقاد شدم. 

یادمه وقتی که این جمله بچه رو پارسال میخواستم استوری کنم چه احساسی داشتم . یادمه که واسه چی استوری گذاشته بودم.خوب و تک به تک احساساتم یادمه. یادمه که برای میم و به هدف اون و روی سخنم به اون بود که استوری کرده بودم.

الان من در قالب اون بچه دلم میخواد رو کنم و به آدما بگم " می‌شه منُ بغل کنین و بگین تو دوست خوب منی "؟

انگار دست گدایی نامرئی به سمت آدما دراز کردم و چشم چشم میکنم جهت طلبِ عشقی که نیست .

یعنی یه وقتی یه روزی یه آدمی پیدا میشه که عین هیچکس برام بخونه "اگه  ارومیه بشی روت ارس میکشم "؟ 

پ.ن: تقریبا از اولین نفس های ۴۰۲ دارم هیچکس و سورنا گوش میدم و غرق میشم تو دنیاش:)

  • ۳
  • نظرات [ ۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۱۳ فروردين ۰۲

    رویا ۲

    با یکی داشتم حرف میزدم پرسید چرا ناراحتم چرا تو خودمم خواستم توضیح بدم دلیل ناراحتی مو ولی تنها جمله ای که پیدا کردم بیان کنم همون جمله بود که توی پست قبلی نوشته بودم" اینکه ببینی یه نفر داره رویاتو زندگی میکنه خیلی حس مزخرفیه" اینکه تو هنوز برای ساده ترین چیزی که آرزوشو داری ، میدوی ولی هنوز نرسیدی و یکی به سادگی داره زندگیش میکنه .اون ادم گفت : خیلی از آدمای دیگه هستن که تو رویای اون ها رو زندگی می کنی. تو داری درس میخونی. تو داری رانندگی می کنی. تو خانواده داری تو پیانو میزنی .با توجه به این چیزا خیلی ها الان دارن به این فکر می کنن که تو داری رویاشونُ زندگی می کنی .اگه بخوای اینطوری زندگی کنی ،زندگی سخت تر از هر لحظه دیگه میشه. دیدم راست میگه. اگه بخوام هر لحظه به این فکر می کنم که فلانی حتی رویاش این نبوده اما بخاطر حسادت به من رسیده به جایی که الان رویای من رو زندگی میکنه نابود میشم. من هم دارم رویایه نفر دیگه زندگی می کنم .یه نفر دیگه داره حسرت لحظه های زندگی من رو میخوره یه نفر داره برای چند ثانیه به جای من بودن، به من نگاه میکنه .در صورتی که من هیچ وقت این هارو ندیدم و قدشونو نمیدونم.تو یه کتابی خونده بودم که می‌گفت ذهن ما همیشه خواستن رو به داشتن ترجیح میده. و من چون فکر میکنم به رویاهام نمیرسم انقدر احساس ناکامی میکنم.و این از کمبود اعتماد به نفسم نشات میگیره. احساس می کنم ذهن من زیادی داره غم‌بار فکر میکنه. باید یه تغییر رویه بدم ( o´ェ`o)

  • ۸
  • نظرات [ ۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۹ فروردين ۰۲

    رویا

    اینکه ببینی رویاتو یکی دیگه داره زندگی میکنه خیلی حس مزخرفیه

  • ۱۱
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۶ فروردين ۰۲

    یک ساعت و اندی مانده به تحویل سال

    الان که دارم این متن رو مینویسم تو صحن شاهچراغ نشسته ام و دارم تلاش می‌کنم که رهایی رو تجربه کنم .

    یه لحظه به این جمله فکر کن "کمتر از دو ساعت دیگه میشه پارسال !"

    به اندازه همین چند ثانیه ای که این جمله رو خوندی زمان کوتاه و گذراست.نه غم میمونه و نه شادی.این ماییم که باید یادبگیریم چطوری از ثانیه های زندگیمون استفاده کنیم.در یه چشم به هم زدن عزیزانمون رو از دست میدیم به قول علیرضا قربانی "ای وای از این از دست دادن ها ".در یه چشم به هم زدن بزرگ میشیم و گرد سفیدی روی موهامون میشینه.

    سال گذشته سال خوبی برام نبود . اما امیدوارم خرگوش امسال شادی به رنگ صورتی برام به ارمغان بیاره. امیدوارم جنایت ها رو فراموش نکنیم و یادمون نره خون با هیچی پاک نمیشه.

    امسال لحظه تحویل سال اول از همه برای همتون و بعد برای خودم شادی و آرامش قلب هامونو آرزو میکنم .

    ما حسرت یک خنده ی دنباله داریم

    ما خسته از این روزهای بی قراریم

    سال نو مبارک:)

  • ۸
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۲۹ اسفند ۰۱

    شازند اراک

    ذوق اولین باری که دشت بابونه رو دیدم هیچوقت فراموش نمیکنم . اون حجم از زیبایی از نگاه من واقعا منو به وجد آورده بود و باعث شده بود خاطره اون روز به همراه عکس های جذابش رو توی وبلاگ ثبت کنم. 

    امروز هم قصد اینو دارم که آسمون " شازند، اراک " رو ثبت کنم . یه روزی اصلا نمیدونستم شهری به اسم شازند وجود داره . و یه روزی هم بعد از فهمیدنش برای رفتن به اون شهر بارها رویا پردازی کرده بودم. حالا اون روز رسید.ابر های شازند امروز اونقدر زیبا بود که باعث شد یه لبخند که ترکیبی از تلخی و شیرینی بود روی لب هام جا خوش کنه . 

    این شما و این عکس ابر ها :)

    پ.ن:آهنگ اگه میموندی اشوان رو گوش دادین؟دیشب اومد. فوق العاده اس. یه تیکه اش میگه " روزای سختی که نیازم بودی رو هیچ موقع نبودی دورم.قد  تموم روزای عمرم قد یه دنیا پُرم . شاید باورش سخته ولی این دفعه رو قسم میخورم .

  • ۴
  • نظرات [ ۰ ]
    • یاسمن گلی :)
    • جمعه ۲۶ اسفند ۰۱

    منو برگردون به روزای قبل از اومدنت

    به بعضی آدم ها هم باید گفت ببین درسته که میخوای بری نمونی ولی قبلش منو برگردون به روزای قبل از بودنت . حافظمو ازم بگیر جوری که نه خاطره ای ازت به یاد داشته باشم و نه علاقه ای به تلاش جهت یادآوریشون . علاقم بهت رو از ذهنم پاک کن. عکاسمونو بسوزون . یادگاری ها و نامه هامونو از بین ببر . ولی خواهشا قبل از رفتنت منو برگردون به روزای قبل از اومدنت ‌. منو رها نکن تو دنیای بی کسی که یادم نیاد قبل از اومدنت چطوری زندگی میکردم ...

    متن عکس : اگر نمی‌توانید آفتاب زندگی دیگری باشید؛ بر ابرهای سیاهش نیفزایید...

    تو رفته ای و در سرم نمانده جز هوای تو ...

  • ۹
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۲۴ اسفند ۰۱

    دلِ تنگ

    گفت از دلتنگی بگو. گفتم دلتنگی یعنی دلی که از فراق یار بی تاب و بی قرار است. دلتنگی یعنی در واژه ها صدای محبوبت را بشنوی، روی برگردانی و کسی آنجا نباشد. دلتنگی یعنی فکرت پیش کسی باشد که فکرش پیش تو نیست و خودت جایی باشی که او آنجا نیست :) 

    جانِ بی قرارم را ببین.گویی نفس برای ادامه راه کم آورده است. همه از رفتنت می گویند. تو بیا و خلافش را ثابت کن.

    دلم برایت خیلی تنگ شده است.دلم برایت خیلی زیاد تنگ شده است. دلم برایت خیلی خیلی زیاد تنگ شده است. با معرفت من دلم برای تو این‌چنین تنگ است. دلتنگ تو ام که به داد دلم برسی...

    نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی 

    گذری کن که خیالی شدم از تنهایی...

    عراقی

    پ.ن:باورم نمیشه یه سال گذشت ... عمرِ که گذشت .این متن رو نمیدونم کی نوشتم فقط یادمه روزی که خیلی دلتنگ بودم نوشته بودم.هربار که میخواستم منتشرش کنم به یه بهانه ای این کارو نمیکردم ولی امروز دلو به دریا زدم.

    پ.ن:پسردایی پدرم خواستگارمه و پدرم موافقه .جنگ جهانی سوم تو خونه راه افتاده ...خستم از جنگیدن ...کاش یکم بدون دغدغه میشد زندگی کرد ...

  • ۶
  • نظرات [ ۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۲۲ اسفند ۰۱

    تقدیر بی تقصیر نیست

    تا حالا شده بخوای با حالِ بدی که گریبانتو فشار میده رانندگی کنی ؟ یعنی در واقع بخوای حال بدتو اینطوری تخلیه کنی ؟

    مثلا تا حالا شده تو اتوبان های طولانی تهران با سرعت ۱۲۰ ، ۱۳۰ بدون توجه به دوربین کنترل سرعت و جریمه ی بعدش گاز بدی ؟ تو ماشین اهنگ اشوان پلی کنی.همون آهنگی که می گفت " دیوونه ی من معلومه کجایی؟ آخه قرار نبود این همه جدایی !" و بلند بلند همخونی کنی و شوری اشک های ریزت کنار لبت اذیتت کنه .

    یا مثلا شده یه صبح جمعه ی زمستونی بخوای تو جاده ی فرح آباد که تهش به دریا ختم میشه با تمام قوا رانندگی کنی ؟ با تمام قوایی که میگم یعنی ۱۲۰ ، ۱۳۰ یا حتی ۱۴۰! فقط و فقط پاتو رو گاز بزاری و برونی .

    این بار صدای شادمهر تو ماشین بپیچه. اهنگ " باطل " دقیقا اون تیکه ای که شادمهر می گه " اون که با خودخواهی هاش این عشقو باطل کرد بهم بگو تو بودی یا من . اون که پامونو رفیق موج و ساحل کرد خودت بگو تو بودی یا من " 

    یا اون قطعه از اهنگ " یخ زدم " که شادمهر با اون سوز صداش می خونه " گیر کردم تو شبی که گفتی باید جدا شیم. چشمامو وا میکنم میبندم پیشم شاید تو باشی " 

    یا دقیقا اون تیکه از همون آهنگ ‌که تو رو پرت میکنه به خیابون فرجام.

    " اتفاقی یه روز رد شدم از اون خیابون .دیدمت یخ زدم چه پیر شدیم ما هردوتامون " 

    و از ته دل همراه شادمهر بخونی " تقدیر بی تقصیر نیست "

    تقدیر بی تقصیر نیست ...

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۶ اسفند ۰۱

    دلار

    دوستان کسی اینجا هست کشاورزی خونده باشه؟!

    میخوام بدونم با این قیمت دلار ، چه نوع خاکی باید بریزیم تو سرمون :/

  • ۸
  • نظرات [ ۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۷ اسفند ۰۱

    آزادی

    دیوار های سنگی زندان نمی‌سازند 

    میله های آهنی نیز قفس نمی‌سازند 

               شعر آلتئا،از زندان _اثر ریچارد لاولِیس _شاعر انگلیسی

    مادام که جسم آدمی سالم است و روحش راکد نیست خطر و تنهایی و آینده ی نامعلوم او را از پا نمی اندازد ، بخصوص اگر فرشته ی آزادی بال‌هایش را به ما ببخشد و ملکه ی امید با ستاره اش رهنمای ما باشد. 

    پ.ن: برشی از کتاب ویلِت اثر شارلوت برونته

    شما چقدر به این یک بند اعتقاد و باور دارین؟

  • ۷
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۴ اسفند ۰۱
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده