۷۷ مطلب با موضوع «روز نوشت» ثبت شده است

نواختن

اون لبخند گشاد و حس رضایت بابت قشنگ نواختنت پیش استاد، وقتی با تمام وجود عاشق یه چیزی باشی این لبخند گشاد ته لذت برات

خوشحالم برای داشتن نقطه امن قشنگم { پیانو جانم}

خوشحالم که حداقل بخشی از علایقم در کنارم در حال رشدن :)

 کی گفته عشق فقط به این دو تا آدمه؟!

  • ۱۷
  • نظرات [ ۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۵ شهریور ۰۳

    پیانو

    بعد از هر جلسه کلاس پیانو، یه جون به جونام اضافه میشه ❤️

  • ۱۴
  • نظرات [ ۵ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۶ مرداد ۰۳

    پایان امتحانات

    خب امتحانات با موفقیت به پایان رسید . همه ی درسا رو هم پاس شدم و الان بسی بسیار خرسند هستم.معدلم بر خلاف تصورم که فکر میکردم قراره خیلی داغون باشه فراتر از تصورم شد و ۱۵ شد :)

    حالا با افتخار پیش به سوی برنامه های تابستان :) پیانو و ورزش و کار کردن تو بهداری کنار خونه و فیلم و کتاب :) ایشالا که تعطیلات خوبی از آب در بیاد :)

    شما چطورین؟ 

    پ.ن: تمرینات هر روزه ی تیراندازی رو از قلم انداختم. آخه اواخر مهر مسابقات شروع میشه.

  • ۱۱
  • نظرات [ ۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۹ تیر ۰۳

    فارماکولوژی

    ترم قبل یادتونه چقدر استرس امتحان آناتومی رو داشتم؟! خب شاید شما یادتون نیاد ولی من که یادمه ! اینجا . آخرشم که با نمره ۱۱ پاس شدم ! اینجا

    الان به شدت استرس امتحان فارما شنبه رو دارم. لعنتی یه طوریه که هرچی اسم دارو میخونی باز از ذهنت میپره. ترم قبل از کلاس ۴۰ نفره، بیست نفر پاس شدن!!!

    ولی جدی یه وقتایی فکر میکنم کاش دغدغه ها فقط درس و دانشگاه باشه ، نه چیزای بزرگتر و مشکلات بزرگ تر ! 

  • ۱۶
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۲۴ خرداد ۰۳

    ترکیب بستنی و آدم امن زندگیت

    دیروز وقتی از مطب دکتر اومدم بیرون خسته و کوفته بودم یه حال نزاری داشتم که بیا و ببین! کنار مجتمعی که من کار داشتم ، یه بستنی فروشی بزرگ با بستنی های برجی خوشمزه قرار داره . همین که چشمم به بستنی‌های برجی که دست بقیه بود افتاد دل از کف دادم و حسابی دلم هوس بستنی کرد. با کلی دردی که به واسطه کاری که مطب دکتر انجام داده بودم همراهم بود و گلودردی که به واسطه سرماخوردگی هفته پیش همچنان همراه من بود، پاهام سست شد و یه بستنی قیفی سفارش دادم. بماند که چقدر با ذوق و شوق رفتم سراغ بستنیم و فارغ از دنیا همینطوری که تو خیابون قدم می‌زدم و به سمت خونه می‌رفتم خوردمش.

    تو همین اثنا که داشتم تنهایی قدم میزدم به این فکر می‌کردم که اگه یه نفرو داشته باشی که کنارش بتونی فارغ از دنیا بستنی تو لیس بزنی و نگران کثیف شدن دور لبت نباشی یا اینکه وقتی بستنی آب میشه و دور انگشتات می‌ریزه نگران خراب شدن و کثیف شدن استایلت نباشی قطعاً خیلی خوشبختی! قطعاً اون آدم اونقدر حس امنیت بهتون تزریق کرده که کنارش بتونین خودتون باشین.

    شما تو زندگیتون آدمی رو دارین که بتونین با خیال راحت کنارش بستنی بخورین و به سختی های دنیا بخندین؟

  • ۱۰
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۲۱ خرداد ۰۳

    ورزش و دیگر هیچ!

    اون کیه که امشب باشگاه تمرین پا داشته و فردا بیمارستان شیفت لانگ داره و باید تا غروب سر پا باشه ؟! :/

  • ۱۱
  • نظرات [ ۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۲۵ ارديبهشت ۰۳

    کابوس

    انگار تمام زندگیم شده یه کابوس تلخ ...

  • ۱۶
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۰۳

    هفته پیش

    از چهارشنبه در تلاش بودم که تنبلی رو کنار بزارم ، بیام اینجا و از هفته ام بنویسم. از جمعه گذشته تا جمعه ۳۱ فروردین اتفاقات زیادی افتاد. خبر خوب اینکه در کل هفته ی خوبی رو گذروندم. دانشگاه خیلی خوب بود و کلی با بچه ها خندیدیم. تازه فهمیدم چند روز قبل تر اسمم به طور غیر مستقیم تو کانال کراش دانشگاه اومده و من هفته پیش فهمیدم.  با متن پیام کلی مسخره بازی در آوردیم و خندیدیم . البته حدس می‌زنم کی این پیام رو گذاشته ولی اصلا برام مهم نیست.  

    گروه کارآموزی ما جا به جا شده و هفته پیش خبری از بیمارستان نبود . و یه بار روانی شدیدی از روم برداشته شد . 

    البته یه اتفاق ناراحت کننده هم افتاد که الان که دارم این رو مینویسم فقط بابتش احساس تاسف دارم . دوست صمیمیم مهدیه رو از زندگیم حذف کردم. داشتم به واکنشم نسبت به آدما فکر میکردم. فهمیدم چقدر حذف کردن آدما برام راحت شده . حتی بابت حذف مهدیه کمتر از یک ساعت سوگواری کردم . گاهی وقتا از این همه تغییرم تعجب می‌کنم.

     دیشب با اکیپ دانشگاه رفته بودم افتتاحیه کافه یکی از بچه های کلاس. خیلی خوش گذشت. خوبیه کافه اش اینه که فضای باز هم داره . احتمالا از این به بعد پاتوق جدیدمون محسوب میشه. 

    الانم که تو کلاس ایمونولوژی نشستم و در تلاشم تمرکز‌کنم تا تو کلاس خوابم نبره :/

    هوا چقدر تابستونی و خوبه . دانشگاه من کلا انگار تو جنگله :) عملا عشق میکنم از این طبیعت خوب و هوای خوب تر :)

  • ۲۳
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • شنبه ۱ ارديبهشت ۰۳

    سال جدید و شروع کلاسای دانشگاه

    کلاس‌های دانشگاه از شنبه شروع میشه و من از یک هفته پیش داشتم غصه شنبه‌ای رو می‌خوردم که قراره ۶ صبح سحرخیز طور بیدار شم و به دانشگاه برم :/

    سه‌شنبه ۲۸ فروردین هم اولین روز کارآموزی امسالم تو بیمارستان ر تو شهر ب محسوب میشه! کلی نگرانی بابت کارآموزی و محیط بیمارستان دارم. کلی دغدغه های جدی که امیدوارم بتونم از پسشون بر بیام. از هفته دیگه عملاً هفته ای سه روز سه‌شنبه چهارشنبه و پنجشنبه‌ها از صبح تا ظهر باید بیمارستان باشم و یکم برام ترسناکه! خوبیش اینه که این روند فقط ۳ هفته ادامه داره و بعد از اون پرقدرت باید سراغ امتحانات ترم برم. 

    یه کوچولو برام انرژی مثبت بفرستین که شدیداً برای این هفته بهش لازم دارم :)

    حتماً بعد از گذشت سه شنبه میام و از تجربه کارآموزی امسالم براتون می‌نویسم.

  • ۲۷
  • نظرات [ ۱۵ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۲۳ فروردين ۰۳

    کنسرت

    از لحاظ روحی احتیاج دارم برم کنسرت ابی اون بگه : “ منو حالا نوازش کن همین حالا که تب کردم"
    من این طرف داد بزنم : "شاید این آخرین باره که این احساس زیبا هست"
    برم کنسرت معین اون بگه : "اگه صد دفعه باز به دنیا بیام"
    من این طرف داد بزنم‌ : "میدونم تو رو انتخاب میکنم"
    برم کنسرت تتلو اون بگه : "دیدی دلشوره هام بی جا نبودن چقدر خالیه اینجا جات پهلو من"
    من از این طرف داد بزنم : "دیدی صورت من چقدر شکسته چه بغضهای غریبی تو گلومن"
    برم کنسرت کوروش اون بگه : "روی بوم خونه صورتت نقاشی میمونه"
    من این طرف داد بزنم : "چشمات کاری کرد باهام که فقط ساقی میدونه"
    برم کنسرت ایهام اون بگه : "مثل برگم تو دست بی رحم باد"
    من این طرف داد بزنم : "اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد"
    برم کنسرت علیرضا قربانی اون بگه :‌"بغض منی، آه منی"
    من این طرف داد بزنم : "حسرت دلخواه منی"
    برم کنسرت شادمهر اون بگه : "لعنت به اون شب که تو گفتی من دیگه برنمیگردم"
    من این طرف داد بزنم : "لعنت به اون شب که تا صبح گریه میکردم".
    برم کنسرت داریوش بگه: “ اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد”‌

    من این طرف داد بزنم:‌‌ “تا قیامت دل من گریه می خواد”

    برم کنسرت آرمان گرشاسبی اون بگه : "یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم"

    من این طرف داد بزنم : " از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم "

    همیشه‌ به این فکر میکردم که نکنه نتونم به موقع شرایطی به دست بیارم تا به کنسرت خواننده های مورد علاقه ام برم؟(بیشتر فوکوسم روی خواننده های خارج از کشوره ، وگرنه میشه خلاصه آدم خودشو به در و دیوار بزنه تا کنسرت خواننده های مورد علاقه اش رو که تو ایران برگزار میکنن بره)

    شادمهر ، داریوش ، اِبی ، معین ، سامی بیگی ، حسین تُهی و ...

    شنیدین که فرامرز اصلانی بخاطر بیماریش با دنیای خوانندگی خداحافظی کرده؟ 

  • ۱۱
  • نظرات [ ۷ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۲۱ اسفند ۰۲
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده