دختر خوب ، خون بد

  • ۲۰
  • نظرات [ ۵ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۱۶ شهریور ۰۲

    عشق در زندان

    صحبتم رو می‌خوام با یک بند از کتاب "انسان در جستجوی معنا "نوشته ی ویکتور فرانکل شروع کنم : 

    رهایی بشر از راه عشق و در راه عشق است . پی بردم چگونه بشری که دیگر همه چیزش را در این جهان از دست داده ،هنوز می‌تواند درباره خوشبختی و عشق بیندیشد و لو لحظه‌ای کوتاه به یاد معشوقش بیفتد . در شرایطی که خلا کامل را تجربه می‌کند و نمی‌تواند نیازهای درونیش را به شکل عملی مثبت ابراز کند ، تنها کاری که از دستش برمی‌آید این است که در حالی که رنج‌هایش را به شیوه‌ای راستین و شرافتمندانه تحمل می‌کند، از راه اندیشیدن درباره معشوق تجسم خاطرات عاشقانه‌ای که از معشوقش دارد، خود را خوشنود کند ،برای نخستین بار در زندگی ام که به معنای جمله " فرشتگان در اندیشه‌های شکوهمند ابدی و بی‌پایان غرقند" پی بردم.

    وقتی به این بند از کتاب رسیدم دفترو خودکار برداشتم و شروع کردم به نتبرداری از جملات و بعد کتابو بستم. چشمامو هم بستم و شروع کردم به رویا پردازی .حال و روز من هم دست کمی از زندانی نداشت که ویکتور فرانکل توی زندگیش تجربه کرد. 

    تلاش کردم به روز هایی فکر کنم که امکان محقق شدن دارن.

    اون لحظاتی که فقط غم بود و غم بود و غم ، انگار روزنه ی کوچیک امید بهم چشمک زد و دلم روشن و گرم شد . بیشتر از هر لحظه ی دیگه ای معنای این بند از کتاب رو درک و لمس کردم . به خودم گفتم یاسمن مگه امید قراره چه چیز شاخ و بزرگی باشه؟ همین که تو دل هامون بدونیم همو داریم یعنی امید رو داریم .

  • ۲۶
  • نظرات [ ۸ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۴ شهریور ۰۲

    راهنمای کشف قتل از یک دختر خوب

  • ۱۲
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • یاسمن گلی :)
    • شنبه ۱۱ شهریور ۰۲

    احتمالا اگر!

    احتمالا اگر به این نتیجه برسیم که" اون تصمیم بهترین تصمیمی بود که میتونستم در اون شرایط بگیرم" آرامش بیشتری تو زندگی تجربه می‌کنیم.

  • ۲۴
  • نظرات [ ۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۶ شهریور ۰۲

    رنگو!

    احتمالا امید باید شکل رنگویی باشه که تو دل بیابون دنبال چند قطره آبه!

  • ۲۲
  • نظرات [ ۷ ]
    • یاسمن گلی :)
    • جمعه ۳ شهریور ۰۲

    اپیزود صفر _ شروع یک رویا

    از اولین روزی که جرقه ی ساخت پادکست تو ذهن محمدرضا زده شد و تا روزی که اپیزود صفر ساخته بشه روز های زیادی رو پشت سر گذاشتیم.

    تقریبا اولِ ماهِ قبل بود که بصورت رسمی با یک فراخوان وبلاگی پیش شما اومدم و راجب "پادکست کُرسی " صحبت کردم . و حالا امروز تقریبا بعد از گذشت یک ماه و نیم با معرفی اپیزود صفر پیش شما اومدم. تو این مدت اعضای کرسی جلسات شبانه ی زیادی رو تجربه کردن، مکان جلسات اغلب کلاب هاوس و گوگل میت بود. تو جلسات ایده‌ها و نظرات به اشتراک گذاشته میشد و در نهایت ساختار این طور شد که بچه ها تو گروه های مختلف دسته بندی بشن و تو شاخه هایی که سر رشته دارن فعالیت کنن. اجازه بدین از فرایند انتخاب موضوع و گیسو گیس کشی های این بین چیزی نگم. :دی 

    خلاصه به هر ترتیبی که بود موضوع انتخاب شد، ضبط برای اپیزود صفر آغاز شد و کار به کارگردان _کسری _ سپرده شد. درنهایت خروجی کار در کست باکس آپلود شد. بر اساس اپیزود صفر ریلز ساخته و تو اینستاگرام کرسی منتشر شد. شما در ادامه میتونین پاورقی که برای اپیزود اول منتشر کردیم رو بخونین:

    "سلام!

    ما کرسی کست‌ هستیم و اینجا اپیزودِ صفره. جایی‌ متعلق به چند آدمِ دورِ نزدیک که از ته قلب باور دارن همه چی از یه رویا شروع می‌شه.

    به دنیای پشتِ صحنه‌ی اولین قدم‌های رویای ما خوش اومدی."

    و به قول فرهان شما در این اپیزود تکه ای از پشت صحنه کرسی رو میشنوید ! :

     

  • ۲۶
  • نظرات [ ۱۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۱۸ مرداد ۰۲

    کتابخانه نیمه شب

  • ۱۸
  • نظرات [ ۱۷ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۱۶ مرداد ۰۲

    بدون شرح

    اول بلبل جان،  حالا هم طاقچه .

    "برای این همه برای غیر تکراری ... "

    پ.ن: خوشحالی برای چیز هایی کوچیکی که حقمونه...

  • ۲۸
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۹ مرداد ۰۲

    خدمتکار و پروفسور

  • ۱۹
  • نظرات [ ۹ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۴ مرداد ۰۲

    توییت جنجالی!

    امروز تو توئیتر، یه توئیت دیده بودم ،خیلی برام جالب بود که یه جای دنیا دنبال یه همچین دخترایی می‌گردن . الان ریا میشه بگم منم جز این دخترام ؟ کتابخونِ ورزشکارِ موسیقی دان . اصلا چرا کسی قدر منو نمیدونه؟

  • ۲۴
  • نظرات [ ۲۸ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۲ مرداد ۰۲
    چشم کرم گریست خون گفت که یاس من نگر
    زانکه خزان بخل را یاسمنم دریغ من
    {خاقانی}
    ***
    خالیست بدان صفحه سیمین بنا گوش
    یا نقطه ای از غالیه بر یاسمن است آن
    {سعدی}
    ***
    این شهر برای اتفاقی دیدنت زیادی بزرگه!!!