صحبتم رو میخوام با یک بند از کتاب "انسان در جستجوی معنا "نوشته ی ویکتور فرانکل شروع کنم :
رهایی بشر از راه عشق و در راه عشق است . پی بردم چگونه بشری که دیگر همه چیزش را در این جهان از دست داده ،هنوز میتواند درباره خوشبختی و عشق بیندیشد و لو لحظهای کوتاه به یاد معشوقش بیفتد . در شرایطی که خلا کامل را تجربه میکند و نمیتواند نیازهای درونیش را به شکل عملی مثبت ابراز کند ، تنها کاری که از دستش برمیآید این است که در حالی که رنجهایش را به شیوهای راستین و شرافتمندانه تحمل میکند، از راه اندیشیدن درباره معشوق تجسم خاطرات عاشقانهای که از معشوقش دارد، خود را خوشنود کند ،برای نخستین بار در زندگی ام که به معنای جمله " فرشتگان در اندیشههای شکوهمند ابدی و بیپایان غرقند" پی بردم.
وقتی به این بند از کتاب رسیدم دفترو خودکار برداشتم و شروع کردم به نتبرداری از جملات و بعد کتابو بستم. چشمامو هم بستم و شروع کردم به رویا پردازی .حال و روز من هم دست کمی از زندانی نداشت که ویکتور فرانکل توی زندگیش تجربه کرد.
تلاش کردم به روز هایی فکر کنم که امکان محقق شدن دارن.
اون لحظاتی که فقط غم بود و غم بود و غم ، انگار روزنه ی کوچیک امید بهم چشمک زد و دلم روشن و گرم شد . بیشتر از هر لحظه ی دیگه ای معنای این بند از کتاب رو درک و لمس کردم . به خودم گفتم یاسمن مگه امید قراره چه چیز شاخ و بزرگی باشه؟ همین که تو دل هامون بدونیم همو داریم یعنی امید رو داریم .
احتمالا اگر به این نتیجه برسیم که" اون تصمیم بهترین تصمیمی بود که میتونستم در اون شرایط بگیرم" آرامش بیشتری تو زندگی تجربه میکنیم.
احتمالا امید باید شکل رنگویی باشه که تو دل بیابون دنبال چند قطره آبه!
از اولین روزی که جرقه ی ساخت پادکست تو ذهن محمدرضا زده شد و تا روزی که اپیزود صفر ساخته بشه روز های زیادی رو پشت سر گذاشتیم.
تقریبا اولِ ماهِ قبل بود که بصورت رسمی با یک فراخوان وبلاگی پیش شما اومدم و راجب "پادکست کُرسی " صحبت کردم . و حالا امروز تقریبا بعد از گذشت یک ماه و نیم با معرفی اپیزود صفر پیش شما اومدم. تو این مدت اعضای کرسی جلسات شبانه ی زیادی رو تجربه کردن، مکان جلسات اغلب کلاب هاوس و گوگل میت بود. تو جلسات ایدهها و نظرات به اشتراک گذاشته میشد و در نهایت ساختار این طور شد که بچه ها تو گروه های مختلف دسته بندی بشن و تو شاخه هایی که سر رشته دارن فعالیت کنن. اجازه بدین از فرایند انتخاب موضوع و گیسو گیس کشی های این بین چیزی نگم. :دی
خلاصه به هر ترتیبی که بود موضوع انتخاب شد، ضبط برای اپیزود صفر آغاز شد و کار به کارگردان _کسری _ سپرده شد. درنهایت خروجی کار در کست باکس آپلود شد. بر اساس اپیزود صفر ریلز ساخته و تو اینستاگرام کرسی منتشر شد. شما در ادامه میتونین پاورقی که برای اپیزود اول منتشر کردیم رو بخونین:
"سلام!
ما کرسی کست هستیم و اینجا اپیزودِ صفره. جایی متعلق به چند آدمِ دورِ نزدیک که از ته قلب باور دارن همه چی از یه رویا شروع میشه.
به دنیای پشتِ صحنهی اولین قدمهای رویای ما خوش اومدی."
و به قول فرهان شما در این اپیزود تکه ای از پشت صحنه کرسی رو میشنوید ! :
اول بلبل جان، حالا هم طاقچه .
"برای این همه برای غیر تکراری ... "
پ.ن: خوشحالی برای چیز هایی کوچیکی که حقمونه...