یه وقتایی هم این سوال تو ذهنت ایجاد میشه که اونم اندازه ی تو، دلش برات تنگ میشه ؟
یه وقتایی هم این سوال تو ذهنت ایجاد میشه که اونم اندازه ی تو، دلش برات تنگ میشه ؟
اونم بهت فکر میکنه؟
هنوزم دوستت داره؟
همونقدر که تو اهمیت میدی اونم اهمیت میده؟
حیف که هیچ وقت نمی تونیم جز حدس و گمان و فکر بفهمیم اون چه فکری می کنه :)
این جور مواقع از فکر کردن زیاد من همش خسته ام و همش خواب و ناامید ..... انگار تو یه حالت تُهیِ بی جواب از چگونگی وضع زندگی هستی....
راستش منظور پستتو نفهمیدم اخه عنوانش بیشتر به معنیه دلتنگی به دوری از خونست اینو برام روشن کن 🙄
اگه همون دلتنگی رو در نظر بگیریم ب نظرم دیگه باید گذشت از اونی ک نمیدونی دلش برات تنگ شده
باید رفت دنبال تجربه های جدیدتر ادمایی که برات ارزش قائلن 🙂
وقتی یکی رو دوست داری، وقتی باهاش یکی میشی، دیگه بو میکشیش، حسش میکنی ... اونجاست که باور همی میشین ...
اگه دلت تنگ میشه یعنی دلش تنگ شده چون بهش باور داری ... با رنگ و بوی هم ... همونطور که هستین ...