خبر بد اینکه از اونجایی که استاد درس آناتومی با کلاس ما سرلج افتاده بود امتحان رو سخت طرح کرد. خبر خوب هم اینکه من با ۱۰.۵ قبول شدم :)))
پ.ن ۲۰ بهمن : نیم نمره به همه داد و با افتخار با ۱۱ پاس شدم :))
خبر بد اینکه از اونجایی که استاد درس آناتومی با کلاس ما سرلج افتاده بود امتحان رو سخت طرح کرد. خبر خوب هم اینکه من با ۱۰.۵ قبول شدم :)))
پ.ن ۲۰ بهمن : نیم نمره به همه داد و با افتخار با ۱۱ پاس شدم :))
امروز همه تشریف مبارکشون رو بردن برف بازی بعد من عین اسکولا نشستم تو خونه دارم برای امتحان آناتومی فردا درس میخونم :/
امشب بعد از قرنی متوجه شدم رنگ ریسه ی دور کتابخونه دیواریم یکی درمیون آفتابی و مهتابیه . بخاطر همینه که رنگش انقدر ملایمو خوشگله ... ! :)
با من بخوان تا در هوای تو شب را سحر کنم ...
فیلم های منتشر شده از کنسرت همایون شجریان رو دیدین؟ با استاد انوشیروان روحانی کنسرت مشترک گذاشتن و آهنگ هایده "ای یار من ای یار من ... "رو خوندن.
شوقِ رفتنِ این کنسرت رو شدیدا خواهانم...
امروز بعد از مدتها دلم میخواد مهر سکوت از لبام بردارم و یکم از خودم بنویسم.
تقریباً یک سال پیش بود که تصمیم گرفتم به سمت یکی از علایقم قدم بردارم. از بین تفنگ ها تفنگ بادی رو انتخاب کردم و تصمیم گرفتم به صورت جدی و حرفهای تیراندازی رو یاد بگیرم و تو این رشته فعالیت کنم. هر بار با پوشیدن لباس مخصوص تیراندازی ذوق زده تر از قبل به سمت سیبل هدف گرفتم. روی موج سینوسی در حرکت بودم یه روزایی خیلی خوب ولی یه روز هایی هم تمام تیرهام پراکنده به سیبل میخورد. صبر و حوصله و اراده ای که تو این مسیر داشتم باعث شد امروز و حالا به این یاسمنی که از خودم ساختم افتخار کنم.
عکس اولِ پست هم مربوط به هدف گیری های اخیرم تو سالن تیراندازی هستن .
اینا رو نوشتم تا به خودم تلنگر بزنم و بگم چقدر از یاسمن یکی، دو سال پیشم فاصله گرفتم.
و هر روزی که میگذره در تلاشم که یاسمن قوی از خودم بسازم ؛قوی ترین ورژن یاسمن! درسته که روزهای در گذر مثل همون هدف گیری به سمت سیبل روی موج سینوسی در حرکته اما این باعث نمیشه که من از رویاهام دست بکشم و عقب نشینی کنم...
ما آدم ها دوست داریم سرنوشت رو برای همه چیز مقصر بدونیم ولی سرنوشت یه طناب بافته شده با هزاران انتخابه که خودمون انتخابشون کردیم !
نمیدونم چرا ولی همین الان خیلی یهویی با باز کردن استوری کلوز نیلوفر و دیدن اون کنار پاتنرش که طول مدت دوستیشون به بیشتر از چهار سال میرسه ، به شدت حسودی کردم و بغض کردم!!!
پ.ن:ارتباطم با اکیپی که از راهنمایی باهام بودیم به طور کامل قطع شده .خودم خواستم که دیگه بینشون نباشم. دنیا چقدر بالا و پایین داره !!! آدما تصمیمات عجیب و غریبی میگیرن . تصمیماتی که یه روزی حتی به فکرشون هم نمیرسیده :)