پدر پولدار پدر بی پول

عنوان کتاب :پدر پولدار پدر بی پول

نویسندگان :رابرت تی کی یوساکی، شارون ال لچتر

مترجم غلامحسین سدیر عابدی 

انتشارات ترانه 

تعداد صفحات :252

همانطور که مشاهده می کنید در ادامه ی توضیح عنوان کتاب قید شده : آنچه والدین پولدار به بچه های خود درباره ی پول می آموزند و والدین تهیدست و متوسط نمی آموزند. این کتاب در 11 فصل ارائه شده است و قصد دارد به عنوان پدر پولدار شما عمل کرده و آموزش هایی را در همین راستا به شما هدیه بدهد. 

بریده ای از صفحه 102 کتاب :

وقتی بچه بودم  پدرم اغلب میگفت که ژاپنی ها از قدرت سه چیز شمشیر، جواهر و آینه اطلاع دارند. شمشیر نماد قدرت سلاح است. آمریکایی ها میلیارد ها دلار صرف اسلحه می کنند و به همین دلیل بالاترین قدرت نظامی جهان هستند. جواهر نماد قدرت پول میباشد. تا حدی حقیقت این است که بگوییم :قاعده ی طلا را به خاطر داشته باشید. قانون را کسی می‌سازد که طلا دارد. اینه نماد نماد قدرت خودآگاهی است. خودآگاهی برطبق افسانه‌ های ژاپنی، از میان این سه قدرت، با ارزش ترین آن ها می باشد.

بخشی از صحفه 113 کتاب :

ثروت توانایی شخص برای ادامه زندگی در تعدادی از روزهای پیش رو می‌باشد. یا اگر امروز دست از مار بکشم چه مدت میتوانم زنده بمانم.

پ. ن:به شدت خوندن این کتاب رو بهتون پیشنهاد میدم. 

  • ۴
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۱۷ بهمن ۰۰

    یه وقت دیر نشه

    اگه دوسش داری بهش بگو، بگو که واست از هر چیز دیگه ای تو این دنیا قشنگتره و اینکه وقتی میخنده دنیای خاکستریت رنگی رنگی میشه. بهش بگو چقدر بغلشو میخوای. ممکنه یه شب به خودت بیای و ببینی دیر شده باشه. ممکنه یه نفر جاتو گرفته باشه. ممکنه حسرت همه ی این حرفا تو دلت بمونه...

  • ۹
  • نظرات [ ۰ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۱۳ بهمن ۰۰

    حالِ خوب

    حالِ خوب و دل خوش نعمته، یا به قول معروف گلیست از گل های بهشت! 

    من مدتی بود دچار بحران روحی بدی شده بودم. نه درست و حسابی می‌خندیدم و نه به فعالیت های زندگیم اهمیت می‌دادم. در واقع اصلا زندگی نمیکردم و فقط به گذر عمرم نگاه میکردم. میتونم بگم حرف های هیچکس تو اون بازه زمانی تاثیر طولانی و مثبتی در وجود من نگذاشت. تا بالاخره خودم کم کم از وضعیت به وجود اومده خسته شدم. دلم برای یاسمن قدیم تنگ شد. اون یاسمن هدف داشت. انگیزه داشت. آدم شادی بود و می‌خندید. شیطنت های منحصر به فردی داشت و عاشق کتاب خوندن بود و به موسیقی عشق می‌ورزید. من دلم برای تمام این خصوصیات اخلاقی تنگ شده بود. پس دست به کار شدم. آرزوهامو نوشتم. پول و ماشین آنچنانی و خونه و فلان کشور و فلان مسافرت. تک تک این هارو دوست داشتم. بعد یه برگه ی دیگه گرفتم و توش با این جمله شروع کردم :کارهایی که یاسمن باید هر روز انجام بده. و به همین ترتیب برگه ی بعدی و جمله ی کلیدی که تو برگه ی دوم یادداشت کردم : خوشحالی های این هفته ی یاسمن و با ذکر تاریخ خوشحالی هام رو هر روز یادداشت کردم. 

    و میتونم بگم نوشتن مثل همیشه نجاتم داد ^_^

    مُنجی شما چیه؟ :-)

  • ۵
  • نظرات [ ۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۲۸ دی ۰۰

    باور

    به این باور رسیده ام که چیزی را نمی‌توانی جبران کنی و دوباره درست بگذاری سرجایش.

    حفره های زندگی ات همیشگی هستند. تو باید در اطرافش رشد کنی؛ مثل ریشه های درخت که از اطراف سیمان بیرون می‌زنند؛

    باید خودت را از لابه‌لای شیارها بیرون بکشی. 

  • ۱۱
  • نظرات [ ۵ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۱۹ دی ۰۰

    سانحه

    خیلی دلم میخواد این روز ها از حال خوبم تو وبلاگ بنویسم اما به احترام داغی که بخاطر سانحه ی هوایی و خطای انسانی روی دلمون هست سکوت کردم... 

    یادشون گرامی 🖤

  • ۱۳
  • نظرات [ ۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۱۵ دی ۰۰

    کاش دوستش نداشتم

    دوستش دارم و این مطمئن ترین باور ذهنی و قلبی من تو این ساعت از شبه... کاش دوستش نداشتم اون وقت شاید دیگه انقدر سخت نمی‌گذشت... 

  • ۱۰
  • نظرات [ ۱ ]
    • یاسمن گلی :)
    • جمعه ۳ دی ۰۰

    اسب ها اسب ها از کنار یکدیگر

    عنوان کتاب :اسب ها اسب ها از کنار یکدیگر

    نویسنده : محمود دولت‌آبادی

    نشر چشمه

    کتاب "اسب ها اسب ها از کنار یکدیگر" تازه ترین اثر محمود دولت آبادی حدود یک سالی هست که همزمان با تولد 80 سالگیشون توسط نشر چشمه منتشر شده.

    خود دولت آبادی درباره ی این کتاب می‌گوید :

    زمانی که این کتاب را می‌نوشتم می‌دانستم که جوابی برای سؤالش هایش ندارم من در آن لحظه می‌دانستم که باید بنویسم و نوشتم!

    فضای داستان گنگ و راز آلود هست و شاید عامه پسند نباشه. این کتاب به مفهوم عنوان پدر می‌پردازد و قهرمان داستان یک پدر هست.

    بخشی از کتاب :

    پایانی ندارد آدم مهربان. پایان ندارد امور، پایان ندارند چیز ها. بخش هایی از بی پایانی است که مغز مرا رها نمی‌کند. مغزی که مرا دچار گیجی خوش کرده، نه میتوانم ازش رها شدن و نه جرعت رها شدن دارم ازش. که اگر رها شدم دیگر نمی‌دانم با چه امکانی میتوانم زنده باشم و زندگی کنم.

    شما نظرتون راجب این کتاب چیه ؟

  • ۵
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۲۸ آذر ۰۰

    برای21 سالگی ام

    امروز بیست و یک ساله شدم. تولدم چقدر بد موقع سر رسید. اگه دست من بود دلم میخواست آذر رو اونقدر کش بدم تا حال روحیم اوکی شه تا بتونم آب ته ته دلم شاد باشم. حیف شد... 

    از آذر پارسال تا آذر امسال اتفاق های زیادی افتاد. اتفاق خوب محدود میشه به دوتا مورد؛ اولی این که بالاخره توسط بابا به عنوان فردی که رانندگی‌‌ش خوبه به رسمیت شناخته شدم و دوم نقل مکان کردن به خونه ی جدید. اتفاق های بد به حدی زیاد بودن که با فکر کردن بهشون دلم میگیره و اشک از چشمام سرازیر میشه.

    از 18 سالگی تا همین امروز من تو زندگیم فقط درجا زدم و این وسط فقط زمان بوده که مثل برق و باد گذشته و سِنم بیشتر شده بدون اینکه هیچ دست آوردی تو این سال ها داشته باشم. فقط داشتم با خانواده ام می‌جنگیدم. انتخاب رشته ی دانشگاهی و شغل آینده انقدر برام سخت و اذیتت کننده شده که حد نداره. نه کاری رو شروع کردم و نه هدفی رو دنبال کردم و این برای من که پر از آرزو و امید بودم خیلی ناامید کننده است. انقدر اوضاع زندگیم خرابه که موقع فوت کردن شمع تولدم نمیدونم چه آرزویی بکنم، فقط امیدوارم آرامش به زندگیم برگرده.

    کادوی امسالم به خودم کتاب "حال کاملا استمراری" هست :) 

    تولدم مبارک :) 

  • ۱۴
  • نظرات [ ۱۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • شنبه ۲۰ آذر ۰۰

    از تمدن تا قر و ناز و غمزه

    در 5 ماه گذشته بی شک دلیل برای غصه خوردن و ناراحتی به اندازه ی تارهای موی سَرم وجود داشت. گرچه هنوز هم وجود داره، اما دلیل برای شاد بودن متاسفانه محدود بودن یا اینکه دوام کافی برای از بین بردن همیشگی حالِ بد من نداشتن. زندگیه... چه میشه کرد :)

    تنها کار مفیدی که توی یک ماه گذشته انجام دادم، استمراری بودن کتاب خوندن بود.

    البته از حق نگذریم یه کار دلچسب دیگه هم توی 3 ماه اخیر انجام دادم؛ لیست های کوتاه و بلند زیادی برای خودم درست کردم که بهم روحیه و انگیزه بده.مثلا لیست کتاب هایی که یاسمن دوست داره بخره، لیست وسیله‌هایی که یاسمن میخواد بخره و...

    هر بار با خریدن یک چیز از بین اون لیست یک تیک قرمز و تاریخ خریدن روش قید میشه. دارم فکر میکنم که شاید بهتر باشه هدف های کوچیک و بزرگ و یا حتی رویاهایی که برای خودم از آینده بافتم رو هم روی برگه یادداشت کنم، بلکه بهم انگیزه ای برای ادامه دادن بده :)

    بماند که عروسِ نارنجی پوشِ پاییز - آذر - دلیل کافی برای لبخند زدن صبحگاهیه :)

    شهرام شبپره یه آهنگ جدید داده بیرون که امروز وقتی داشتم باهاش قر میدادم یهو باعث شد از ذوق جیغ بکشم و بالا و پایین بپرم :)) یاسمن های عزیز ویژه ی شماست ;-) البته به همه پیشنهاد میدم گوش بدن واقعا بی‌نظیره. اسمش یگانه سَمَن هست (آیم ذوقینگ، چه اسم زیبایی هم داره آهنگش ^_^) 

  • ۱۰
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • جمعه ۱۲ آذر ۰۰

    مدرسه!

    همین که دیروز مجبور نبودم طبق برنامه ی زوج و فرد به مدرسه برم،

    منت خدای را عزّوجلّ که طاعتش موجب قربتست و شکرش اندر مزید نعمت هر نفس که فرو می‌رود ممد حیاتست و چون برمی آید مفرح ذات :)

    پ. ن:بازگشایی مدارس بعد از یک سال و اندی مجازی! 

  • ۱۴
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۲ آذر ۰۰
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده
    آرشیو مطالب