آذر جان

هرجوری که بخوای به زندگی نگاه کنی زندگی هم همونجور بهت نگاه میکنه و باهات تا میکنه ! لابه لای مشکلات زندگی دلیل برای لبخند زدن و شاد بودن کم نیست. این دوتا پیام تبریک از دوتا دوست عزیز که یکی دیشب و یکی امروز صبح برای من ارسال شد، دلیل کافی برای شاد بودن رو بهم هدیه دادن . آذر ماهی های گل ماه پادشاهیتون مبارک . با آرزوی جشن شادی برای آزادی:)

  • ۶
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱ آذر ۰۱

    Mon abri

    "Mon abri" به زبان فرانسوی یعنی پناه گاهِ من .کسی توی حال بد و شرایط سخت بهش پناه میبری و غیر ممکنه آروم نشی و حالتو خوب نکنه .کسی که کنارش حس امنیت و آرامش داری.کسی که میتونی روش حساب کنی. میدونی که مراقبته.کسی که وقتی تو دردسر میوفتی برای کمک اولین نفر اسمش میاد تو ذهنت.

    از این آدما تو زندگیتون دارین؟ اگه همچین آدمی تو زندگیتون دارین اونو به این اسم سیو کنین "Mon abri" :)

    اگه کسی رو دوست دارین یه همچین آدمی براش باشین :)

  • ۱۰
  • نظرات [ ۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۳۰ آبان ۰۱

    وحدت امروز ما

    خوشحالم بابت از نزدیک دیدن منظره های امشب و وحدت هموطنانم✌🏻

    خوشحالم که دیگه آدم های دوماه قبل نیستیم 

  • ۱۲
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۲۴ آبان ۰۱

    این نیز بگذرد

    دلم میخواد داد بکشم بگم نَگیییین "این نیز بگذرد..."

    چون اینی که داره میگذره عمر ماست ، جوونیمونه ، روزاییه که باید خوب می گذشت ، روزاییه که باید خوشحال و بی دغدغه می گذشت . نه با دغدغه ی پول ، کنکور ، مهاجرت ، کار ، آینده و نگرانی برای خودمون و دیگران.

    اینی که داره میگذره وقت و امید و ارزوهامونه... 

    به قول چاووشی : برو فقط نگاه کن با خنده و با صورتم زمان چیکار میکنه ...

  • ۱۰
  • نظرات [ ۸ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۱۸ آبان ۰۱

    بعدا ؟!

    بعدا ؟!بعدا وجود نداره . بعدا چای سرد میشه .‌ بعدا آدم پیر میشه . بعدا زندگی تموم میشه ...

  • ۱۶
  • نظرات [ ۸ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۰ آبان ۰۱

    خیابان یاسمن

    امروز طبق روال هر روز داشتم پیاده روی صبحگاهیم رو انجام می دادم  و سعی می‌کردم تمرین " خوب دیدن" کاری که روان کاوم بهم آموزش داده رو انجام بدم که یهو این تابلو جلوی چشمم ظاهر شد !با هر بار دیدن اسم خودم روی یه کوچه یا یه خیابون یه لبخند تلخی رو لب هام جا خوش میکنه که فقط خودم معنی اون لبخندو میدونم و بس .واقعا نمیدونم چه فعل و انفعالاتی درونم در کسری از ثانیه رخ داد که چند قطره اشک روی گونه هام سُر خورد .به خودم اومدم و دیدم که دوباره میگرن چشمم سر و کله اش پیدا شده. بله درست خوندین . میگرن چشم :)

    تقریبا کمتر از یک ماهی میشه که با تشخیص چشم پزشک متوجه شدم که دچار میگرن چشم شدم . با اون چشم درد هایی که من از اواخر شهریور دچارش شده بودم انتظار داشتم بهم بگن که شماره چشمم بالا رفته ولی متاسفانه با توجه به علائمی که به دکتر گفتم و سردرد هایی که  دچارش شده بودم تشخیص بر این شد که من میگرن چشم گرفتم . من بهش میگم یادگار روزهای عاشقیم :) برام مهم نیست مامان بابت هر باری که قطره چشم برام میریزه کلی سرزنشم میکنه که دیدی بهت میگفتم بچسب به درست؟اون نمیاد نمیگیرتت؟گوش ندادی الکی خودتو نابود کردی. برام مهم نیست بابا بابت هرباری که قطره چشم برام میریزه با بغض بهم خیره میشه . دیگه انگار هیچی برام مهم نیست . خیلی وقته که با یه لبخند تلخ یا حتی بدون لبخند و با چشم های بسته از کنار حواشی و آدم های اطرافم میگذرم . هربار که سعی میکنم جلوی ریزش اشک هامو بگیرم بی فایده است .چون خود اون تلاش هم باعث میشه که دوباره دچار چشم درد وحشتناک بشم . زندگیه دیگه . هر کُنشی یه واکنشی داره و باید اینو پذیرفت که واکنش بدنم به گریه های ۶ ماه گذشته ام این بوده :)

    پ.ن: با تمام غروری که سلول به سلول رو وادار به مور مور می کنه ولی میدونی کجای این تصویری که از برلین منتشر شده غم انگیزه رفیق؟نه خشم آدم هاش،نه اتحادشون و نه شعار ها و آرزوهاشون برای آزادی...!بلکه تعداد این همه هموطنی که از تار و پود من و تو هستن و کشورشون اونجایی نبوده که بتونن توش زندگی کنن و حالا در به در دیار غربتن...

  • ۱۳
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • شنبه ۳۰ مهر ۰۱

    Hard

    Try heading something, this is hard. That requires patience. You can break something in two seconds, but it can take forever to fix‌ it 

     تلاش برای درست کردن چیزی ،این سخته.اینِ که صبر میخواد . می‌تونی یه چیزو دوثانیه ای خراب کنی .اما ممکنه درست شدنش برای همیشه زمان ببره .

  • ۱۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۲ مهر ۰۱

    مراقب خودت باش

    سلام خوبی ؟ میخواستم بگم این روزا بیشتر از قبل مراقب خودت باش ❤️‍🩹

    این جمله رو دست کم نگیرین .هزارتا حرف تو همین یه جمله خلاصه شده .کپی کنین و برای عزیزانتون بفرستین :)

    پ.ن : کاش یادشون نره تو کتاب های تاریخ از نسل ما بدون سانسور بنویسن :)

  • ۱۱
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۳ مهر ۰۱

    استقلال آزادی...

    شب سه شنبه در خیلی از شهر های ایران تجمعات مردمی زیادی به پا شد .از بین اون همه عکس و فیلم پخش شده فیلم دختری جوان که از قضا همشهری من هم هست دست به دست چرخید و سر و صدای بلندی را به پا کرد تا حدی که اون فیلم توسط مسیح علی‌نژاد باز نشر شد . 

    شاید خیلی از شما ها این ویدئو را ندیده باشید پس بگذارید برایتان توصیف کنم. دختر سفید پوشی که شال را از سر برداشت و شال در دست در میانه ی میدان چرخید و چرخید گویی رقص سماع را اجرا می‌کرد ‌.در نهایت شال خود را در آتش انداخت و پس از آن چند دختر دیگر شال را از سر برداشته و در آتش افکندند. 

    بار ها و بارها آن فیلم را دیدم . حتی روی آن صداگذاری اهنگ "من رویایی دارم از جنس آزادی " از شادمهر شد و باز هم غوغا کرد . از آن لحظه من به شخصه تک تک تاریخ هایی که در مهر ماه نوبت دکتر و حتی ترس عمل جراحی که در پیش دارم را به باد فراموشی سپردم ‌و به یاد این دختر جوان و شجاع سرزمینم هستم . روز بعد از انتشار این فیلم تعدادی از همشهری هایم مدعی شدن که این دختر همان شب دستگیر شد . با شنیدن این خبر قلبم از حجم این اندوه فشرده شد . از صمیم قلبم برای او آرزوی سلامتی دارم و نگران آینده ی نامعلوم آن دختر هستم.

    من در دل بار ها و بار ها این دختر و  تمامی دختران سرزمینم را که شجاعت به خرج دادند و با شهامت برای بیان خواسته های خود به میدان امدند آفرین می‌گویم و تحسینشان میکنم. در واقع خواسته همه ی ما چیزی نیست جز اجرای شعار ملی کشورمان : استقلال ، آزادی....

    ما دختران این سرزمین آزادی میخواهیم . حق تعیین نوع پوشش خویش را مطالبه می‌کنیم. ما نه اغتشاشگر هستیم و نه بیگانه . ما مردم ایرانیم . دختران و پسرانی که در همین آب و خاک متولد شده و پرورش یافته اند. 

    ما برابری می‌خواهیم. 

    خشونتی که در پیش گرفته اید راه حل این مطالبه نیست . برای یک بار هم که شده به صدای این ملت دردمند گوش دهید ...

    پ.ن.آپدیت.12:06:44.یک مهر : بین این همه حال بد اولین روز پاییزیتون و فصل پادشاهی پاییزی های عزیز از جمله خودم مبارک :)

  • ۱۲
  • نظرات [ ۸ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۳۱ شهریور ۰۱

    دختری که رهایش کردی

    اسم کتاب : دختری که رهایش کردی 

    نویسنده: جوجو مویز 

    مترجم : کتایون اسماعیلی 

    نشر ملیکان

    کتاب "دختری که رهایش کردی " روایت زندگی دو دختر به نام "سوفی" و "لیو" است که هر کدام در دهه های جداگانه ای زندگی می‌کنند.سوفی در صد سال قبل و لیو در زمان حال ، و تنها چیزی که آن دور را به هم پیوند داده پرتره ای است که از سوفی در زمان جنگ جهانی اول به یادگار مانده است. 

    سر گذشت سوفی در زمان جنگ جهانی اول و قلم روان نویسنده برای بیان روز های جنگ و اشغال فرانسه توسط آلمان بسیار تاثیرگذار و ملموس است. نویسنده در این کتاب به خوبی قدرت عشق را به تصویر می کشد . 

    این کتاب جذاب به دست نویسنده ی محبوب "جوجو مویز" به نگارش در آمده که نامزد بهترین رمان در سال است . بی شک نمی‌توان از ترجمه ی روان خانم "کتایون اسماعیلی "چشم پوشی کرد. 

    از آثار ماندگار و پرمخاطب این نویسنده انگلیسی "من پیش از تو "، "پس از تو " ، یک بعلاوه یک " می توان یاد کرد. 

    برشی از صفحه ی ۴۳۶ کتاب : 

    -میدونم که خیلی چیزا میتونن تغییر کنن گِرگ ، این که چطور چیزایی که قسم می خوری اذیتت نمیکنن ، باعث میشن طعم چیزای خوب هم از بین بره .

    +اما ...

    -و اینم میدونم که از دست دادن چیزایی که مردم دوست دارن ،می تونه آزارشان بده .من دوست ندارم یه روز لیو تو چشمام نگاه کنه و با این فکر تو ذهنش درگیر باشه که "تو اون مردی هستی که زندگیمو خراب کردی " .

    پ.ن: نظر شما راجب این کتاب چیه ؟ 

  • ۳
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • جمعه ۱۸ شهریور ۰۱
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده
    آرشیو مطالب