Kyokasuigetsu

کیوکیا سیوئیجتسو / 鏡花水月 / 𝐊𝐲𝐨𝐤𝐚𝐬𝐮𝐢𝐠𝐞𝐭𝐬𝐮

«به شئ، اتفاق، کلمه یا فردی گفته میشود که زیبا اما غیر قابل لمس است یا به اصطلاح، دست نیافتنی است.

مانند تصویر گل در آیینه، انعکاس ماه روی آب یا احساسی که با کلمات قابل توصیف نیست.»

دست نیافتنی های زندگیتون چیا هستن ؟

  • ۸
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • شنبه ۱۱ تیر ۰۱

    بی مهری

    فکر میکردم حالم خوب شده. بخاطر همین دقیقا بعد از 32 روز دی اکتیو بودن به اینستاگرام برگشتم. اما دقیقا همین الان دیدم میم تمام اون پست هایی که باهاشون خاطره داشتیم رو از صفحه ی اینستاگرامش برداشته و اون لحظه بود که فهمیدم خوب نشدم.که هنوز دوست داشتنش اذیتم میکنه. برای آرامش خودم هم که شده آنفالوش کردم. حتی چند روز پیش هم شمارشو از تو گوشیم پاک کردم. میدونم ممکنه پشیمون بشم اما اینطوری آرامش بیشتری دارم. همین که تو بی خبری هستم راحت ترم. همین که دلتنگی هام و دوست داشتن هام رو میریزم تو خودم و آدما خبردار نمیشن بهتره. چون بعدا ممکنه محکوم بشم به این که بخاطر ترس از تنهایی بود که چنگ زدم به رابطه ای که هیچوقت درست نمیشه. خدایی بی انصافیه عشقی که بهش دارم و داشتم محکوم بشن. من نه بخاطر ترس از تنهایی بود که وارد رابطه شدم و نه بخاطر ترس از تنها شدن بود که دوستش دارم. فقط امیدوارم یه روزی دلم با این حجم از بی مهری هایی که دیده مهرشو بیرون کنه...

    پ. ن:یکی بهش بگه هایلایت هاش رو هم درست کنه. اونو یادش رفت. هه :/

  • ۱۳
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • جمعه ۳ تیر ۰۱

    امیدوارم

    بعد از رفتنت روز های زیادی را با امیدواری می گذرانم.

    امید به اینکه همانند من هنوز دوستم داری. همانند من دلت برایم تنگ می‌شود. همانند من دلت برای صدایم تنگ می‌شود. همانند من دلت برای خنده هایم تنگ می‌شود. دلت برای صدای خنده هایمان که گوش فلک را کر می‌کرد تنگ می‌شود. همانند من دلت برای دیدن دوباره‌ ی من تنگ می‌شود. همانند من دلت برای شیرین زبانی هایم تنگ می‌شود. همانند من دلت برای قفل شدن دست هایمان در یکدیگر تنگ می‌شود. همانند من دلت برای آغوشم تنگ می‌شود. همانند من دلت تنگ می‌شود... 

    بعد از رفتنت روز های زیادی را با گفتن "امیدوارم" ها سرکرده ام.

    امیدوارم تا ابد مِهرم از دلت بیرون نرود. امیدوارم روزی در لابه لای روزمرگی هایت دلت برای یاسمنی که داشتی تنگ شود. امیدوارم بخاطر دوست داشتنی که از من در دلت باقی مانده و در کُنجی آن را پنهان کرده ای برگردی. امیدوارم آن روز من هنوز مشتاق بازگشتت باشم و امیدوارم روز دوباره سرنوشتمان با مِهر هم با نخی سرخ رنگ به هم گره بخورد.

    ولی هیچگاه به ترس هایم پر وبال نمی‌دهم.

    که نکند روزی برسد که دیگر دوستم نداشته باشی. که نکند بخواهی به من به چشم یک دوست معمولی نگاه کنی. که نکند یادت برود روزی در دیاری دور یاس و یاری دل به یکدیگر سپرده بودند. که نکند من همچنان عاشق باشم و تو نه...

    خوانش متن بالا با صدای خودم 

    پ.ن: بعد از نوشتن این متن و خوانشش حس کردم یه بار بزرگی از رو دوش هام برداشته شده و انگار همه چی رو سپردم به اون بالایی :) الان فقط دلم میخواد از ته دلم بگم آخیش آزادی :))

  • ۱۲
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۲۶ خرداد ۰۱

    گل ماندنی من

    +کتاب شازده کوچولو رو خوندی؟

    _آره

    + یه جاش میگه "گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود، اما ماندنی بود و این بودنش بود که او را به گل من تبدیل کرده بود." 

    + هر چیزی رو تو رابطه میشه بهتر کرد و تحمل کرد به شرطی که طرف موندنی باشه. تو بچه بازی درمی‌آوردی ولی موندنی بودی. خودشم میدونست با اینکه اذیتش میکنی ولی چقدر دوستش داشتی.

    _ :)

    پ. ن:امیدوار بودم که عشق بین من و تو در کنارهم تبدیل به گُلی بشه که هرگز پژمرده نمیشه :)

    به قول نریمان :وانمود کردم به همه که خیلی سخت نبود غم رفتن و دل بریدنت،وانمود کردم به همه که دیگه اشتیاقی نیست واسه دوباره دیدنت !

    این ویس صرفا حاوی درد و دله ( برداشتمش) 

  • ۱۴
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۲۲ خرداد ۰۱

    پاکت نامه

    پاکت نامه هایم خالیست

    دیگر نه خبری از تو دارم 

    نه ز خود

    اما میگویند زندگی همچنان باقیست...

    آیا باقیست این جهان فانیم؟!

    معین رضایی

    پ. ن(24.خرداد) : تو از اون آدم عبور کردی و بله باقیه جهانت. به یه جایی رسیدم که احساس میکنم همه ی این عاشقانه ها تاریخ انقضاء شون تا دو ثانیه بعد از گفتنشون هست. چون بعدش همشون به یه مشت جمله های چرت و تو خالی تبدیل میشن

  • ۷
    • یاسمن گلی :)
    • جمعه ۲۰ خرداد ۰۱

    تنهای من تنها نیستی

    این روزا بیشتر از همیشه سعی میکنم تنهایی هامو بغل کنم. باهاش حرف بزنم. بشینم پای درد و دلاش. بهش گوش بدم و بهش بفهمونم که تنها نیست.که منو داره. این روزا تمام تلاشم اینه که دستمو بندازم پشت گردن تنهایی هام و بهش بگم من هستم رفیق. غمت نباشه :)

    یه روزی دوباره برمیگردم به همون دنیای رنگی خودم با این تفاوت که تنهام :)

    به قول مهدی یراحی : صدامو میشنوی؟ این التماسه،تو تنهایی ولی تنها نزارم. 

  • ۱۱
  • نظرات [ ۵ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۷ خرداد ۰۱

    خواب

    بابت تمام شب هایی که تا صبح خواب برگشتنشو می‌بینم، نمی‌بخشمش!

    به قول والایار : از خواب برگشتم به تنهایی...

    پ. ن:مشاور برام آرامبخش تجویز کرده :)

    آپدیت 2022-06-08، 15:34:40(گاد، ببین چی پیدا کردم...) 

    پ. ن: آدمی که رفت هیچ کار اشتباهی نکرد. کاری رو کرد که عقلش میگفت درسته. احتمالا اونم روزگار سختی رو داره. فقط دلم نمیتونه ازش دلگیر نباشه.

    پ. ن:مینویسم تا یادم بمونه دوست داشتن آدما همیشه به شیرینی توت فرنگی های تابستونه نیست. مینویسم تا یادم بمونه که تا چه اندازه فکر میکردم اون آدم برای من بی نظیره. مینویسم تا فراموش نکنم چقدر عاشقش بودم :)

  • ۴
  • نظرات [ ۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۱۶ خرداد ۰۱

    پتانسیل من

    داستان از این قراره که یکی از دوستام که هم سن منم هست (21سال) امروز استوری گذاشته و تولد یک سالگی بچشو تبریک گفته :)

    بععدد من فقط پتانسیل اینو دارم که دوست پسرم که قرار بود باهم ازدواج کنیم رو تبدیل کنم به یه غریبه :) چقدر جالب! به قول علیرضا قربانی : غریبه ترین آشنای تو ام،یا به قول شادمهر که باغم تو صداش میگه :نه غریبم نه یه دشمن... 

    پ. ن:بحث ازدواج و بچه داشتن نیست. من آدمی نیستم که اصلا بخوام تو این سن ازدواج کنم اما خب خسته شدم از درجا زدن. خسته شدم از اینکه هنوز تو این سن بگم که پشت کنکورم. و تو این درجا زدن ها من خیلی چیزهامو از دست دادم. برای مثال یه مدت اعتماد به نفسمو، یه مدت قدرت انتخابمو وحالا هم کسی که عاشقشم رو...

    پ. ن:الان شبیه اردک های کلافه ای هستم که دلشون حمام آب گرم میخواد ولی بخاطر بخیه سرم نمیتونم برم :/

  • ۱۲
  • نظرات [ ۱۰ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۸ خرداد ۰۱

    بخیه

    واقعا چی میتونه مسخره تر از این باشه که فرق سرت بخوره به تیزی پنجره ی اتاقت و اندازه دوتا بند انگشت پاره شه :/ تازه دوازده تا بخیه هم بخوره :/

    باز خوبه تو صورتم نخورد وگرنه از نگرانی این که نکنه رد بخیه بمونه تو صورتم تا حالا دق کرده بودم

    آپدیت10:36:51(5خرداد)

  • ۱۰
  • نظرات [ ۱۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۴ خرداد ۰۱

    تنهایی

    حرف های امروزم راجب استوری یکی از بلاگرهاست. اول پست اسکیرین شات هارو گذاشتم. با خوندن اون استوری ها ناخداگاه یه سوالی تو ذهنم شکل گرفت. آدم های میانگرا و برون گرا شاید بهتر حرفی که میخوام بزنم رو متوجه بشن. سوال من اینه :پس احساساتتون رو چیکار میکنین؟

    اون لحظه هایی که از یه اتفاق مثبت و خوب تو زندگیت پر از ذوقی دلت نمیخواد گوشیو برداری و با شادی به یکی زنگ بزنی تا باهاش به اشتراک بزاری؟ یا حتی زمانی که حالت بده و فقط دلت میخواد بی هدف با یکی از رنگ آسمون گرفته تا سفر به آفریقا حرف بزنی تا غصه هات یادت بره چطور؟ اون زمان ها چیکار میکنین ؟

    وقتی کسی رو نداری تنهائیت رو با کتاب و فیلم و موزیک پر میکنی ولی آخرش یه جاهایی دوست داری یکی باشه که راجب به کتابی که خوندی فیلمی که دیدی و آهنگی که گوش دادی ساعت ها باهاش حرف بزنی.

    این روزا خیلی دلم میخواد یکی باشه که ساعت ها پشت گوشی یا حتی رو در رو باهاش از تمام تناقض های توی ذهنم حرف بزنم و اونم به پر حرفی هام گوش بده، اما... :)

    از اونجایی که کسی رو ندارم دلم میخواد امروز و اینجا با شما حرف بزنم. اگر دوست دارین به حرفام گوش بدین 

    گوش کنید

    پ. ن:از وقتی که میم رفت حس میکنم قلبم مُرد. دیگه آنچنان از ته دلم از چیزی ذوق زده نمیشم. حتی منی که اکثر مواقع ناخن هام لاک داشت از بعد از عید دیگه لاک نزدم. این روزا تلاش برای زندگی کردن سخت تر از همیشه شده. حتی میتونم تصور کنم که اگه الان میم بود بهم میگفت سخت نگیر :) 

  • ۹
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • جمعه ۳۰ ارديبهشت ۰۱
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده
    آرشیو مطالب