عاشقانه های لابه لای نامه ها که به جوهرِ آبیِ خودکارِ بیک آغشته شده بود رنگ و بوی اصیلی داشت. ترس دیدن برگه ها به دست بقیه هیچگاه لذت نگه داشتن نامه ها را کم نمیکرد.
آن نامه ها حکم سند امضاشده ای را داشت که در آن مالکیت قلبی را بیان میکرد که اکنون برای او می تپید. با هربار گرفتن نامه ای جدید گویی مُهر جدیدی برای تمدید این عاشقی بر روی کاغذ زده میشد و همین برای بال در آوردن و به پرواز در آمدن در رویا کافی بود.
رویایی که سر منشأ اش همان نامه نگاری های یواشکی اما پر از لذت بود. رویاها پر میشد از بودن ها، از "من" و "تو" هایی که به "ما" تبدیل میشد و عشق و سرخوشی را مهمان قلب ها میکرد. عاشقی با آن نامه ها حال و هوای دیگری داشت. در آن پر بود از امید به آینده و دست در دست شدن عاشقان و قدم زدن هایی تا بی انتها.
پینوشت (23:39) :میخواستم جهت ابراز همدردی برای سالگرد سرنشینان هواپیمای اوکراینی این پستُ بردارم و در روز های بعدی منتشرش کنم اما جهت احترام به دوستانی که کامنت گذاشتن این کارو نکردم.
پینوشت : خطای انسانی ای که هرگز از خاطر ها پاک نمیشه... 🖤