کیمیاگر

نام کتاب : کیمیاگر

نویسنده : پائولو کائلیو

مترجم : آرش حجازی

نشر کاروان 

این کتابُ با میم از شهرکتاب خریده بودیم . داستان کیمیاگر با شروعی رازآلود  و جذاب شما را با خود همراه می کند تا در سفر برای پیدا کردن گنج با او همراه شوید. کیمیاگر کتابی ست که باهر بار خواندن و ورق زدن آن به نکته های جدیدی بر می خورید و آنقدر نثر کتاب شیرین و روان است که شما را خسته نخواهد کرد.

فضای داستان در حال و هوا ی سال های دور روایت می شود ، اما کوئلیو داستان را به گونه ای طراحی کرده است که نه مضامین و نه حال و هوای فضای داستان به دوران خاصی تعلق نداشته باشد . شاید بهترین تعبیر برای کیمیاگر عبارت داستان "بدون تاریخ بدون انقضا " باشد .

بخشی از صفحه ی 36 کتاب :

جوانک شگفت زده پرسید : بزرگترین دروغ جهان چیست ؟

_ این است: در لحظه ی مشخصی از زندگی مان ، اختیارمان را بر زندگی خود از دست می دهیم و آن پس سرنوشت بر زندگی ما فرمانروا خواهد شد. این بزرگترین دروغ جهان است. 

بخشی از صفحه 39 کتاب :

جوان نمی دانست افسانه شخصی چیست .

_ چیزی است که همواره آرزوی انجامش را داری . همه ی آدم ها در آغاز جوانی می دانند افسانه ی شخصی شان چیست . درآن دوره ی زندگی همه چیز روشن است. همه چیز ممکن است و آدم از رویا و آرزوی آ« چه که دوست دارد در زندگی بکند نمی ترسد با این وجود با گذشت زمان نیرویی مرموز تلاش خود را برا اثبات آن که تحقق بخشیدن به افسانه ی شخصی غیرممکن است آغاز می کند. 

بخشی از صفحه ی 83 کتاب :

تصمیم ها تنها آغاز یک ماجرا هستند .هنگامی که آدم تصمیم می گیرد ، در حقیقت به درون جریان نیرومندی پرتاب می شود که او را به مکانی خواهد برد که در زمان تصمیم گیری خوابش را هم نمی دیده است.

نظر شما راجب این کتاب چیه ؟

  • ۷
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۲۳ شهریور ۹۹

    به وقت هفده ام

    شبیه آن بچه مدرسه ای هایی شده ام که مدیر قولِ اردوی هفته ی بعد را به آن ها داده است. 

    یک برگه از لابه لای برگه های دفترم بر می دارم و شروع می کنم به یادداشت لوازم مورد نیاز ، از برداشتن دفترخاطره گرفته تا خودکار آبی یا حتی اتود هندوانه ای جدیدم !

    بعد از 8 ماه و 22 روز فردا می توانم میم را ببینم .پراز شوق و ذوق ام از طرفی هم استرس شیرینی دارم که قابل توصیف نیست. به دلیل کرونا قصد داریم برای ناهار به رستوران نرویم و من غذا بپزم. حسِ بانمکی است . می شود اولین ناهار با دستپخت یاسمن 

    در کنار آن ذوق و استرس ، نگران هم هستم اما انقدر آن دو حس اول مرا درگیر خودشان کرده اند که نگرانی ام را به طور کامل فراموش کرده ام.

    خداکند فردا طلسم دیدار های دیر به دیرمان شکسته شود و من از این به بعد زودتر از پیش چهره ی دلربای میم را ببینم 

    تاریخ : به وقت هفده شهریور 1399

    پ.ن: دیروز دیدمش و امروز دوباره نیست... دیروز کجا بودیم و امروز کجا ...(19 شهریور )

  • ۱۳
  • نظرات [ ۱۰ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۱۹ شهریور ۹۹

    ابرو !

    نمیدونم چرا همیشه بعد از اینکه از آرایشگاه میام ساعت ها میشینم جلوی آینه و به این فکر میکنم این مدل ابرو به صورتم میاد و خدایی نکرده بزرگتر از سنم نشون نده !

    حالاهم دقیقا به همین خود درگیری دچارم 

    پ.ن: خیلی وقته به میم یه عکس دادم برام هدر درست کنه تا قالب وبلاگو عوض کنم اما خب هنوز درست نکرده میترسم بهش بگم بگه خب حالا که داری فتوشاپ یادمیگیری خودت برای تمرین درست کن 

  • ۱۲
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۱۲ شهریور ۹۹

    حرف ها

    یه روزهایی آدم دلش می خواهد ساعت ها بشینه و حرف بزنه اما شنونده ای نیست

    یه روزهایی هم شنونده ای هست اما واژه گم میشه تو عمق حرف های ناگفته !

    من می خوام حرف بزنم واژه هست حرف هام هم ردیف و مرتب تو ذهنم چیدم تا بیانشون کنم، تا نق بزنم ، تا غر بزنم ، یکم هم بغض این چندوقتُ هم چاشنیش کنم و گریه کنم ...!

    این روزها هم میدونم دردم چیه و هم درمونی براش ندارم !
    دردم یکی دوتا نیست اما با این حال برای هیچکدومشون درمونی ندارم جز صبر ...

    کاری که دقیقا عین این سه سال کردم صبر و صبر و صبر ...

    کاش راه دیگه ای وجود داشت ...

    پ.ن:جوری که بامن رفتار می کنن باعث میشه حتی برای یه لحظه هم که شده باور نکنم که ده روز و سه ماه دیگه بیست سالم میشه ! چقدر زودبزرگ شدم (:

  • ۱۶
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۱۰ شهریور ۹۹

    قابِ دلخواهِ من

    پشت هر عکسی یک داستانی خوابیده است . گاهی وقت ها با مرور عکس ها خاطره های خوش و گاهی وقت ها خاطره های تلخ زیادی مهمان قلبمان می شوند‌. 

    از وقتی که خودم راشناختم درآرزوی داشتن یک دوربین عکاسی حرفه ای به سر میبردم اما از آن جایی که قیمتش در تمام دوره ی سنی ام سربه فلک بود هیچوقت نتوانستم آن را  بخرم.

    اما این اتفاق باعث نشد که میل و علاقه ی من به عکاسی کم شود و تا به امروز با دوربین معمولی گوشی ام عکس های زیادی را به ثبت رسانده ام‌. و معمولا اکثرآن ها بدون ادیت هستند چون بر این باورم که هرچیز طبیعی اش زیباست.

    امروز خیلی اتفاقی با چالش  قابِ دلخواهِ خانه  من رو به رو شدم و هیجان زده دلم خواست که در آن شرکت کنم. درپوشه ام دنبال عکسی بودم که آن را به نمایش بگذارم که ناگهان چشمم به عکس پاییز پارسال افتاد.تاریخ دقیقش برای بیست و هفت آذر نودو هشت است. روزی که برای آخرین بار چهره ی میم را از نزدیک دیدم .

    روز پاییزی دلچسبی که دلم میخواهد بازهم برایم تکرار شود . 

    پ.ن:هرکسی که این پست را میخواند به این چالش دعوت است 

     

  • ۱۸
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۴ شهریور ۹۹

    حال و روزم

    سلام دوستان

    اول از همه از محبتی که نسبت به من داشتین و جویای احوالم بودین ازتون تشکر میکنم. خداروشکر کرونای من خوب شده و فقط گهگاهی سرفه میکنم که انشالا به زودی برطرف میشه .

    پیرو پست قبل "شهریور  و کارهای مورد علاقه ام" همان روز که این پست را نوشتم و منتشر کردم اخبار اعلام کرد که پیشنهاد شده است کنکور یک ماه به تعویق بیوفتد .

    باشنیدن این خبر به شدت ناراحت شدم و تصمیم گرفته بودم که کارهای مورد علاقه ام را  از همین الان از سر بگیرم . میم می گفت نکند سازمان سنجش بی هوا سری به وبلاگت زده باشد و من ناگریز گفتم با شانسی که من دارم این امر بعید نیست.

    خلاصه شب بعدش خبر آمد که خیر کنکور درتاریخ مقرر برگزار می شود‌. حالا استرس جایش را با ناراحتی عوض کرده بود!

    درهمان شب کذایی با پدرم دعوام شد و بخشی از کتاب های درون کتابخانه ام را در پذیرایی ریختم!

    یادش بخیر روزهایی بود که دلم نمی آمد خار به تن کتاب هایم برود اما حالا کتاب های کنکوری ام را بی قید روی زمین پخش و پلا کرده بودم . خواهرجان زحمت کشیدن و آن هارا روی هم در گوشه ای از خانه چیدند. آنقدر برایم کم اهمیت شده اند که بیخیال تر از همیشه بهم میریزمشان تا از لابه لایشان کتاب مورد نظرم را بیابم و  بعد از آن همان طور بی نظم رهایشان میکنم.

    آنقدر این کتاب ها اذیتم کرده اند که حالا حال و  روزشان برایم مهم نیست‌.

    حکایت رفتار ما آدم هاست!

    گاهی وقت ها آنقدر اذیتمان میکنند که حتی اگر عزیزترین فرد زندگیمان هم که باشد بیخیالش میشویم و رهایش میکنیم.

    دیروز حرف گوشی خریدن که به میان آمد پدر آنقدر حرف بدی زد که به گمانم تا عمر دارم نباید این حرف را فراموش کنم. میدانی انگار زخم شده روی دلم ...

    کاش بفهمیم بارِ حرف هایی که می زنیم شاید آنقدر برای طرف مقابل سنگین تمام شود که هرگز آدم سابق نشود ...

  • ۱۶
  • نظرات [ ۱۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • جمعه ۲۴ مرداد ۹۹

    شهریور و کارهای موردعلاقه ام

    اولین کاری که 1 شهریور انجام می دهم تا لنگ ظهر می خوابم. بعدش خیلی ریلکس بلند می شوم و صبحانه میخورم. یک کاری که به شدت دلم میخواهد انجامش بدهم و متاسفانه پارسال انجامش ندادم و موکولش کردم به 1 شهریور 99 ردیف کردن کتابخانه ام است. به طور قطع تمام کتاب های کنکوری ام را جمع میکنم و تمام کتاب های دوست داشتنی ام که در پایین ترین طبقه ی کتابخانه محبوس شده اند را در می آورم و در کتابخانه می چینم. هنوز جایی برای کتاب های کنکورم پیدا نکرده ام اما خب احتمالا جایشان را با کتاب های غیر درسی ام موقتا عوض میکنم  تا مهر همه ئشان را دور بریزم. 

    دومین کاری که برای بعداز ظهر روز 1 شهریور انجام می دهم این است که به لوازم تحریر بروم و بولت ژورنال تهیه کنم. این قسمت از برنامه ام را که برای میم تعریف کردم خندیدم و گفتم فکر کن خیلی وقت است که دوره ی مدرسه رفتن و دانش آموز بودنم تمام شده است اما همچنان میل و علاقه ی شدیدی به فروشگاه لوازم تحریر دارم ! میم هم گفت الان دیگر وقتش شده است بگویی می خواهی به فروشگاه لوازم آرایشی بروی نه به لوازم تحریر 

    شبیه آن دانش آموز اول دبستانی شده ام که می خواهند قانعش کنند و بگویند مثلا ده شب دیگر که بخوابی و بیدارشوی تابستان آمده است و تو دیگر مجبور نیستی که به مدرسه بروی!

    حتی برای اینکه تا ده روز دیگر کارهایی که دوست دارم انجامشان بدهم را فراموش نکنم چک لیستی از آنها تهیه کردم.گرچه بدون اولویت هستند اما می خواهم جایی مکتوب که مبادا فراموش کنم !

    1. تلاش برای راضی کردن پدر جهت خریدن گوشی

    2. چیدن کتابخانه

    3. تهیه دفتر بولت ژورنال و درست کردن آن با سلیقه خودم

    4. رفتن به شهرکتاب

    5. خواندن کتاب های مورد علاقه ام *

    6. تماشای فیلم

    7. خریدن پارچه و رفتن به خیاطی برای دوختن مانتوی جدید 

    8. گردش های دوستانه و خواهرانه با دست فرمون یاسمن بانو 

    9. گردگیری خانه و اتاق خواب

    10. از سرگیری تمرین پیانو 

    11. رفتن کلاس قلاب بافی برای بافتن کوسن و روتختی موردعلاقه ام( یک عکس تو پینت رست دیدم عاشقش شدم تو پست های بعدی بهتون نشون میدم )

    12. سالم ترین تفریحم خواب 

    13. دکتر پوست 

    14.شاید بوتاکس مو

    15. اگرباشگاه ها باز شوند ادامه دادن کلاس رقص

    * کتابی که میخوام از یک شهریور استارت بزنم"کیمیاگر"است . اگر کسی مایل است می تواند الان تهیه و استارت بزند . 

    باشد که رستگار شویم 

  • ۱۰
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۲۰ مرداد ۹۹

    کنکور پارسال

    امروز وسط درس خوندن بی هوا فکرم حوالی کنکور سال قبل چرخید.

    از سر جلسه که بیرون آمدم خوشحال بودم از اینکه بالاخره خلاص شده ام از شر کنکور و حاشیه های حوالی آن.

    مامان میگفت دوستم میناوقتی از سرجلسه کنکور بیرون آمد قیافش زرد وزار بود و حالش خراب ؛

    اما من شاد بودم و به همه گفته بودم که کنکورم را عالی داده ام.

    نتیجه که آمد دوستم مینا پزشکی قبول شد و من پشت کنکور ماندم!

    گاهی وقت ها اتفاقات فراتر از تصورِ ما رخ میدهد و این دقیقا همان لحظه بود.

    بعداز تداعی شدن این خاطره ترجیحم سکوت بود‌. تلخ ترین آرامش دنیا سکوتی ست که می توان پشت آن هزاران حرف ، هزاران گله و شکایت و هزاران فریاد خاموش شده باشد.

  • ۱۹
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۱۵ مرداد ۹۹

    جاناتان مرغ دریایی +وبلاگ برتر

    سلام 

    طبق قراری که گذاشته بودیم قرار شد هرکسی وقت داره و میتونه کتاب "جاناتان مرغ دریایی "بامن بخونه.

    خب امروز با اولین معرفی کتاب در ویتامین کاف درکنارشما هستم 

    اسم کتاب :جاناتان مرغ دریایی

    نویسنده: ریچارد  باخ

    مترجم : کاوه میرعباسی

    این کتاب هدیه ای بود که از طرف میم دریافت کردم.میم خودش این کتابو خونده بود و کلی ازش تعریف کرده بود. من هم اگر اشتباه نکنم اولین بار این کتابُ پارسال خوندم. برای استارت ویتامین کاف هم تصمیم گرفتم از کتاب های طولانی استفاده نکنم تا همه حوصلشون بگیره و بخونن. خودم هم برای دومین بار این کتابُ تو ایام قرنطینه سعی کردم بخونم.

    و حالا بریم برای معرفی این کتاب :

    این کتاب بر اساس سرگذشت مرغ دریایی به اسم جاناتان نوشته شده است که دوست ندارد مثل هزاران مرغ دریایی دیگر فقط به فکر خوردن و خوابیدن باشد . چون جاناتان متفاوت تر از دیگران فکر میکند و دوست دارد نوین ترین شیوه ی پرواز را یادبگیرد ؛ از گله طرد می شود.

    بی شک داستان این مرغ دریایی الهام بخش همه ی آدم هایی ست که به دلیل متفاوت فکر کردن به دنبال هدفی رفته اند و همگان قادر به درک آن نیستند . الهام بخش افرادی که میخواهند برای زندگی کردن معنایی پیدا کنند.

    بخشی از کتاب :

    بهشت یک مکان نیست زمان هم نیست. بهشت یعنی رسیدن به کمال 

    پ.ن : از اونجایی که مسئولان بیان دیگه مایل نیستن که وبلاگ برتر معرفی کنن دوستان بیانی تصمیم گرفتن با شکلی جدید وبلاگ برتر معرفی کنن. شماهم میتونین برین اینجا و تو رای گیری شرکت کنین.اگر دوست دارین میتونین به وبلاگ من هم رای بدین .

  • ۱۲
  • نظرات [ ۱۰ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۱۲ مرداد ۹۹

    Socks

    امروز از بیکاری سراغ باکس جوراب هام رفتم.

    جوری که من به جوراب هام اهمیت میدم گاهی برای خودم هم جای تعجبه !

    حتی مورد داشتیم که رفتم بازار هیچی نخریدم اما با یک جفت جوراب برگشتم خونه 

    اخه بر این باورم که کافیه جوراب سوراخ بپوشی خیابوناهم موکت میشن .

    پ.ن:صد نفر بیننده قطعا برام با ارزشه :)

  • ۱۵
  • نظرات [ ۱۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۸ مرداد ۹۹
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده
    آرشیو مطالب