پیانو شده گوشه ی دنج و امن من،  کِلاویه هاش سقف شده و ستون پیانو شده دیواری که من بتونم بهش تکیه کنم. کنج پیانو زیر آوار حسرت ها و آرزو های دفن شده اشک میریزم و کسی نیست که صدای منو بشنوه...

پ.ن :امسال بوی پاییز زودتر از خودِ پاییز سرو کله اش پیدا شد 🍂