حال الانم دقیقا مثال بارز این جمله است که میگه "چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی". امروز ظهر به خواهر میم پیام دادم تا از حال میم پرس و جو کنم. با مدلی که خواهر میم جواب داد، حس کردم یه بچه ی کوچیکم که دارم با رفتارهام اجازه میدم هرکسی هرجوری که دلش میخواد با من برخورد کنه. البته بدرفتاری یا حرف بدی نزد ولی خب احتمالا من زیادی نازک نارنجی شدم دوباره :) 

آدمیزاده دیگه، هرچقدر هم که قوی باشه وقتی دلش تنگ میشه هیچی از منطق نمی‌فهمه. فقط از خودش و دنیا و زمین و زمان می پرسه "یعنی من انقدر دوست نداشتی ام؟ یعنی من انقدر بدم؟ چی کم دارم از بقیه؟" هیچوقت هم جوابشو پیدا نمیکنه متاسفانه. امیدوارم هیچکس هیچ جای زندگیتون بهتون حس ناکافی بودن القا نکنه چون قطعا تا مدت ها این حس لعنتی رهاتون نمیکنه.