۳۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ویتامین کاف» ثبت شده است

اسب ها اسب ها از کنار یکدیگر

عنوان کتاب :اسب ها اسب ها از کنار یکدیگر

نویسنده : محمود دولت‌آبادی

نشر چشمه

کتاب "اسب ها اسب ها از کنار یکدیگر" تازه ترین اثر محمود دولت آبادی حدود یک سالی هست که همزمان با تولد 80 سالگیشون توسط نشر چشمه منتشر شده.

خود دولت آبادی درباره ی این کتاب می‌گوید :

زمانی که این کتاب را می‌نوشتم می‌دانستم که جوابی برای سؤالش هایش ندارم من در آن لحظه می‌دانستم که باید بنویسم و نوشتم!

فضای داستان گنگ و راز آلود هست و شاید عامه پسند نباشه. این کتاب به مفهوم عنوان پدر می‌پردازد و قهرمان داستان یک پدر هست.

بخشی از کتاب :

پایانی ندارد آدم مهربان. پایان ندارد امور، پایان ندارند چیز ها. بخش هایی از بی پایانی است که مغز مرا رها نمی‌کند. مغزی که مرا دچار گیجی خوش کرده، نه میتوانم ازش رها شدن و نه جرعت رها شدن دارم ازش. که اگر رها شدم دیگر نمی‌دانم با چه امکانی میتوانم زنده باشم و زندگی کنم.

شما نظرتون راجب این کتاب چیه ؟

  • ۵
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۲۸ آذر ۰۰

    دختر شینا

    نام کتاب : دختر شینا (خاطرات قدم خیر محمدی کنعان همسر شهید ستار ابراهیمی هژیر) 

    خاطره نگار : بهناز ضرابی زاده 

    انتشارات سوره مهر

    داشتند می بردندش بدون غسل و کفن با همان لباس سبز قشنگ. گفتم بچه هایم را بیاورید. این ها از فردا بهانه می‌گیرند و بابا یشان را از من می‌خواهند. بگذارید ببینند بابا یشان رفت و دیگر برنمی‌گردد. صدای گریه و ناله باغ بهشت را پر کرده بود... 

    "قدم خیر "برای اولین بار زمانی که 9 سالش بود به همراه پدر و مادرش به مشهد سفر میکندعکس روی جلد یادگاری باقی مانده از آن سفر است. 

    دختر شینا حکایت دختر ته تغاری حاج آقا و شیرین جان (شینا) است. عزیزکرده ای که در سن 14 سالگی به عقد شهید ستار ابراهیمی هژیر در می آید. داستان و سرگذشت اصلی گویی تازه از آنجاست که آغاز می‌شود.

    این کتاب به نقل از قدم خیر محمدی کنعان و به نوشتار بهناز ضرابی زاده در آمده است. این کتاب شامل نوزده فصل است که فصل آخر شامل عکس ها و مستندات است.

    در این کتاب نقل 9 سال زندگی مشترکی است که با جنگ گره خورده است. این داستانِ یکی از هزاران سرگذشتِ زنان و مادران فداکار ما در دوران هشت سال دفاع مقدس است که مانند قدم خیر زندگی را بدون همسر با کودکان قد و نیم قد می چرخاندند. خواندن این سرگذشت خالی از لطف نیست.

    پ. ن:این کتاب را از خاله سمیه به امانت گرفته بودم :) 

  • ۱۲
  • نظرات [ ۸ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۱۲ آبان ۰۰

    ای کاش وقتی 20 ساله بودم می‌دانستم

    نویسنده :تینا سیلیگ

    مترجم:محمدرضا آل یاسین 

    تعداد صفحات :228

    انتشارات هامون

    همون طور که بر روی جلد کتاب نوشته، شده این کتاب راجب خلاقیت، نوآوری و کار آفرینی صحبت میکنه. برای اینکه مطالب به آسانی قابل درک بشوند مثال هایی از افراد مشهور عصر حاضر آورده شده که بی شک جذابیت این کتاب را صد چندان کرده. از جمله این افراد مشهور استیو جابز، کیودی تری، دیوید نیلمن و... هستند. این کتاب را در روز تولد بیست سالگیم به خودم هدیه داده بودم. بی شک این کتاب بی نظیر هست و سطح تفکر و دیدگاه آدم را وسیع تر میکند.

    اگر این کتابُ خوندین خوشحال میشم نظراتتون راجب این کتاب رو بیان کنید :) 

    بریده ای از صفحه ی 26 کتاب :

    چالش جوهر و خمیرمایه ی زندگی و شکست جزئی از فرایند یادگیری به شمار می آید.

    صفحه ی 101:

    از سال های اولیه ی حیات به ما آموخته اند که رها کردن حرفه و یا به قولی عقب نشینی از کار حاکی از ضعف است. حال آنکه در بعضی موارد درست عکس این استدلال درست، می باشد. گاه کناره گیری یک ضرورت است و یکی از ارکان های موفقیت محسوب می‌شود. 

    صفحه ی 203:

    بین سعی در انجام یک کار و انجام قطعی آن تفاوت عمده و اساسی وجود دارد. تلاش صِرف برای انجام یک کار احساسی ضعف و انفعالی است که هرگز به اقدام قطعی منجر نمی‌شود. این احساس توان غلبه بر تعلل و مسامحه را ندارد. برای اقدام باید برخیزید، آستین هارا بالا بزنید و مادام که به سر منزل مقصود نرسیده اید از تلاش دست نشویید. اگر سر سوزنی کوتاه بیایید تنها فردی را که باید برای عدم تحقق آن هدف ملامت کنید خودتان هستید. 

  • ۱۰
  • نظرات [ ۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۲۸ مهر ۰۰

    من زنده ام


    نام کتاب : من زنده ام 

    نویسنده : معصومه آباد

    انتشارات بروج

    تعداد صفحه : 555

    اسارت مفهومی است که تا اسیر نشده باشی نمی‌توانی آن را درک کنی. برای یک مرد هم مفهوم اسارت غیر قابل تصور است چه رسد به اینکه این اتفاق را از زبان یک دختر ۱۷ ساله بشنوی!

    من این کتاب را از کتابخانه ی خاله ام به امانت گرفتم .کتاب «من زنده‌ام» خاطرات دوران چهار ساله‌ی اسارت خانم معصومه آباد در زندان‌های رژیم بعث صدام است. روایت کتاب از دوران کودکی نویسنده آغاز و با بیان بخش‌های مهمی از نوجوانی وی ادامه پیدا می‌کند. کتاب، با بیان نقش و تأثیر انقلاب اسلامی بر زندگی و شخصیت خانم آباد به دوره‌ی دفاع مقدس، اسارت و آزادی او و سه بانوی آزاده‌ی دیگر، به پایان می‌رسد. این کتاب را «انتشارات بروج» منتشر کرده است.. این کتاب در 555 صفحه منتشر شده. این کتاب در هشت فصل با عناوین کودکی، نوجوانی، انقلاب، جنگ و اسارت، زندان الرشید بغداد ، انتظار، اردوگاه موصل و عنبر و عکس و اسناد به چاپ رسیده است.

    بریده ای از کتاب :

    سلمان نگاهی به من کرد و گفت: قول بده گاهی با یه نوشته ما رو از سلامتی‌ات مطلع کن.

    با ناراحتی گفتم: چی؟ نوشته؟ توی این بزن بزن من چطوری قول بدم، نه نمی‌تونم، من کاغذ و قلم از کجا گیر بیارم؟

    با عصبیانت گفت: با التماس و گریه و زاری، از تهران اومدی اهواز، با قلدری، رحیم رو راضی کردی اومدی آبادان؛ توی این آتیش و خون حالا حتی زیر بار یه خط نامه‌ام نمیری که لاقل دلمون آشوب نباشه؟!

    گفتم: آخه تو این آتیش و خون دنبال کاغذ و قلم و نامه نوشتن باشم، چی بنویسم؟

    گفت: بابا چقدر برای دو کلمه نوشتن چانه می‌زنی. نگفتم شاهنامه بنویس، فقط بنویس «من زنده‌ام».

    نمی‌دانستم چرا باید بنویسم من زنده‌ام. با این حال بی‌اختیار با انگشت در خیال روی پایم نوشتم: «من زنده‌ام»...

     

    به شخصه عاشق این کتاب شدم.حتما خوندن این کتاب را به شما توصیه می کنم .

    خوشحال میشم بعد از خوندن این کتاب تجربیات و احساستان را اینجا به اشتراک بگذارید :)

  • ۹
  • نظرات [ ۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۱۵ مهر ۰۰

    نیروانای ناممکن ما

    عنوان کتاب :نیروانای ناممکن ما

    نام نویسنده :مهدی ملکشاه

    انتشارات ثالث

    تعداد صفحات کتاب:104

    اولین بار عکس این کتاب و معرفیشو در پیج اینستاگرام شهرکتاب دیدم و با توجه به معرفی که گذاشته بودن کنجکاو شدم که بخونم. مرداد 99 دقیقا یک روز قبل از کنکور با خانواده به شهر کتاب رفتم و هنگام خرید کتاب با نویسنده اش هم ملاقات کردم و خیلی از این بابت ذوق زده شدم . حتی ازشون امضا هم گرفتم :) 

    خب خلاصه ای از کتاب که منُ به شدت به خودش جذب کرد :

    روزگار بدی بود. من تهران زندگی میکردم و مائده ساری. هر دو هفته یک بار، فاصله ای دویست و پنجاه کیلومتری را طی می کردم. فاصله ای که بین تنمان بود. گاهی شب ها وقتی در بستر دراز کشیده بودیم و چشم ها را بسته بودیم به امید این که به خواب راه پیدا کنیم، آن قدر بزرگ می‌شدیم که در میانه ی کوه ها تنمان به هم می رسید و می‌توانستیم دست‌هایمان را به هم برسانیم. ناهمواری‌های البرز را، کوه ها و دره اش را مثل بستری ناهموار زیر تنمان احساس می کردیم و مه و ابرِ انبوهِ فرازِ البرز لحافمان بود و ماه، چراغ شب خواب. 

    مسیر کتاب در عین ملایمتی که داره تلاطم زندگی یک فرد را به نمایش گذاشته و در همین حین راجب نیروانا ی پنهان همه ی انسان ها صحبت میکنه.

    امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرین :) 

  • ۱۳
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۵ فروردين ۰۰

    راهنمای مُردن با گیاهان دارویی

    نام کتاب : راهنمای مُردن با گیاهان دارویی 

    نویسنده : عطیه عطارزاده

    نشر چشمه

    تعداد صفحات : 117

    من این کتابُ از سایت کتابچی تهیه کردم. همانطور که در پشت جلد کتاب اشاره شده این کتاب از زبان یک دختر نابینا روایت می شود. دختری که انتظار می رود با توجه به عدم توانایی دیدن دنیایش محدود شود اما با کمک مادرش ذهنی خلاقی را پرورش داده است و ذهنی بدون محدودیت را به خود هدیه داده است . وی با کمک حس لامسه اش با مادرش مشغول درست کردن گیاهان دارویی است. فضای کتاب رازآلود است . این کتاب اولین کتاب خانم عطار زاده است و با توجه به این موضوع کتاب تقریبا قوی و خوبی است و لابه لای کتاب پر است از رقص واژه هایی که ذهن را به تحسین کردن وا میدارد.

    بخشی از صفحه 15 کتاب :

    تنهایی چیز پُری است هم زمان خالی !

    بخشی از صفحه 36 کتاب :

    آدم ها وقتی مینویسند چیزهای نادیدنی درونشان را هم می زنند و از دلشان چیزی در می آورند که قابل دیدن است .

    بخشی از صفحه 65 کتاب :

    من که تا به امروز ایمانی حقیقی داشتم که جهان کتاب عمیق ترین و واقعی ترین راه شناخت جهان است شروع می کنم به درد کشیدن. درد این که بوی کتان را هیچ جوره نمی شود در هیچ کتابی تجربه کرد .

    بخشی از صفحه ی 67 کتاب :

    زمین گرد نیست . مربعی دردناکی است با چهار ضلع جهنمی . این ماییم که در تلاشی تاریخی اضلاعش را می کشیم و سعی در گرد کردنش داریم.

    بخشی از صفحه 90 کتاب :

    همه چیز برای کسی که می داند چگونه صبر کند به موقع اتفاق می افتد.

    پ.ن:تقریبا دو روز پنل کاربری از کار افتاده بود ! بیان حتی یه بیانیه نداد و تنها سکوت کرد ! محض احتیاط بیاین اینجا !

  • ۱۴
  • نظرات [ ۹ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۱۳ بهمن ۹۹

    ویتامین کاف

    یکی از علایق من کتاب خوندنِ .وقتی کتاب میخونم خودمو جای تک تک شخصیت های داستان قرار میدم و به جای اون ها  فکر میکنم گاهی با رنج کشیدن شخصیت ها رنج می کشم و گاهی با حال خوبشون میخندم و شاد میشم .

    خلاصه که کتاب ها کلی ذهنمو به خودشون مشغول میکنن. علاوه بر اون به نظرم کتاب خوندن حداقل به من این اجازه و میده که بتونم به خیالم پرو بال بدم و چیز های زیادی یاد بگیرم . 

    همیشه دوست داشتم یه جاییو داشتم تا میتونستم راجب کتاب هایی که خوندم حرف بزنم و یه جایی ثبتشون کنم .

    چندروز پیش راجب این ایده ام با میم.ر حرف زدم و باهم به این نتیجه رسیدیم که در موضوعات وبلاگ یه موضوع به نام ویتامین کاف اضافه بشه و یه سربرگ هم در بالای وبلاگ به نام ویتامین کاف اضافه بشه . 

    حالا چرا دوتا مکان برای ویتامین کاف اختصاص داده بشه؟

    1.  خب اول اینکه  بعد از هر بار معرفی یک کتاب و گذاشتن پست ، سربرگ به روزرسانی میشه و اسم کتاب جدید به همراه توضیح کوتاه و آدرس لینک پست مربوط به اون در جلوی توضیح قرار داده میشه . 
    2.  دوم اینکه  موضوعی که در گوشه ی سمت چپ وبلاگ ایجاد میشه به راحتی میتونین به اونجا سر بزنین و یه توضیح نامه ی مفصل و بخش هایی از کتاب به همراه نقد و نظرات کاربرها دیده میشه 

    و اینطوری میتونین به راحتی یه کتاب متناسب با علایق خودتون پیدا کنید و بخونید 

    پ.ن: اگه کرونا نیومده بود امروز کنکور ریاضی ها و فردا کنکور تجربی ها بود ...!

  • ۱۶
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۱۲ تیر ۹۹
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده