از چهارشنبه در تلاش بودم که تنبلی رو کنار بزارم ، بیام اینجا و از هفته ام بنویسم. از جمعه گذشته تا جمعه ۳۱ فروردین اتفاقات زیادی افتاد. خبر خوب اینکه در کل هفته ی خوبی رو گذروندم. دانشگاه خیلی خوب بود و کلی با بچه ها خندیدیم. تازه فهمیدم چند روز قبل تر اسمم به طور غیر مستقیم تو کانال کراش دانشگاه اومده و من هفته پیش فهمیدم. با متن پیام کلی مسخره بازی در آوردیم و خندیدیم . البته حدس میزنم کی این پیام رو گذاشته ولی اصلا برام مهم نیست.
گروه کارآموزی ما جا به جا شده و هفته پیش خبری از بیمارستان نبود . و یه بار روانی شدیدی از روم برداشته شد .
البته یه اتفاق ناراحت کننده هم افتاد که الان که دارم این رو مینویسم فقط بابتش احساس تاسف دارم . دوست صمیمیم مهدیه رو از زندگیم حذف کردم. داشتم به واکنشم نسبت به آدما فکر میکردم. فهمیدم چقدر حذف کردن آدما برام راحت شده . حتی بابت حذف مهدیه کمتر از یک ساعت سوگواری کردم . گاهی وقتا از این همه تغییرم تعجب میکنم.
دیشب با اکیپ دانشگاه رفته بودم افتتاحیه کافه یکی از بچه های کلاس. خیلی خوش گذشت. خوبیه کافه اش اینه که فضای باز هم داره . احتمالا از این به بعد پاتوق جدیدمون محسوب میشه.
الانم که تو کلاس ایمونولوژی نشستم و در تلاشم تمرکزکنم تا تو کلاس خوابم نبره :/
هوا چقدر تابستونی و خوبه . دانشگاه من کلا انگار تو جنگله :) عملا عشق میکنم از این طبیعت خوب و هوای خوب تر :)