۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بیان» ثبت شده است

کُرسی-فراخوان

 

قطعا تاحالا اسم کُرسی بار ها و بارها به گوشتون خورده . کُرسی های قدیمی که به راحتی تو خونه ی مامان بزرگ و بابابزرگ هامون پیدا میشدن . از همون کرسی چهارگوش قدیمی ها که مامان بزرگ با یه لحاف بزرگِ رنگی رنگی دورشو میپوشوند تا زیرش حسابی گرم بمونه . 

احتمالا هم یه گوشه از اون چهار تا گوشه هاش به درخواست بابابزرگ هامون سماورِ ذغالی همیشه جوش بود تا هروقت سر و کله بچه ها و نوه ها پیداشون شد، چایی آتیشی تازه دم حاضر و آماده باشه. 

 زیر اون کرسی همیشه از سوز سرمای چله ی زمستون در امان بودیم. آخ ‌که چه کیفی میداد.

کنار چایی آتیشی های مامان بزرگ تو نلبکی همیشه ی خدا چندتا دونه نبات بود.

به سر شب که نزدیک تر می‌شدیم جمعیت دورِ کُرسی بیشتر و بیشتر می‌شد تا جایی که ما کوچیک تر ها دورِ بابابزرگ و مامان بزرگ جمع می‌شدیم و منتظر داستان های تکراری اما شیرینشون بودیم ؛ داستان شنل قرمزی و روباه مکار یا داستان کدوقلقله زن که دلش برای نوه اش تنگ بوده .

حال و هوای اون روزا شیرین تر از هزارتا قند و شکر و نبات این روزهاست.

حالا امروز من و چند نفر از دوستان بیانی دور یه کُرسی بزرگ جمع شدیم و یه دورهمی راه انداختیم. قصد داریم تو این دورهمی پادکست های دوستانه ای در زمینه های مختلف منتشر کنیم و اطلاعات جذابی که از این دورهمی به دست میاد رو با شما به اشتراک بزاریم . یه دورهمی به گرمی همون کُرسی قدیمی خونه ی بابابزرگ هامون.

اگر شما هم به حضور در این دورهمی علاقه دارین ما در زمینه های زیر از حضور شما استقبال می‌کنیم. 

1- تیم تولید محتوای متنی پادکست

2- تیم توسعه دهنده

3- تیم گوینده ی پادکست

4- تیم شبکه های اجتماعی پادکست

5- تیم تنظیم کننده و تدوین گر پادکست

6- تیم پشتیبانی و ارتباط پادکست

درصورت علاقه و شرکت در این کار گروهی میتونین از طریق راه های ارتباطی زیر با ما درتماس باشین : بصورت گذاشتن پیام در همین وبلاگ و ارسال پیام به نشانی :  korsi.podcast@gmail.com

منتظر حضور گرمتون هستیم. 

گروه هیات موسس: محمدرضا(آسمانم) ، امیرحسین ، فرهان ، یاسمن (خودم) 

**زمان پیوستن به گروه به اتمام رسید**

  • ۱۶
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۱ تیر ۰۲

    پشتیبانی بیان

    سلام. خداروشکر که دوباره می‌تونم اینجا بنویسم :)

    شاید بپرسید که منظورت چیه؟ خب الان توضیح میدم . من از ۳۰ اردیبهشت به پنل کاربریم دسترسی نداشتم و پست هایی که از اون تاریخ به بعد منتشر شده پست های زمان دار بودن و طبق زمان بندی که مشخص کرده بودم متشر شده بودن( پست بلندی های بادگیر)

    هر روز که از تاریخ ۳۰ اردیبهشت دور تر میشد امیدم به اینکه بتونم وارد پنل کاربریم بشم کمتر و کمتر میشد _ چون عملا دیگه کسی پشتیبانی بیان رو به درستی انجام نمیده _ ولی دست از تلاش برنداشتم . حتی تا تو لینکدین به مدیر عامل بیان پیام دادم  و خب همون پیام کار ساز شد‌.

    ۳۰ اردیبهشت یه اتفاق بد دیگه هم افتاده بود که هروقت یادش میوفتم عمیقا غمگین میشم ولی کاری از دستم برنمیاد جز همون غمگین بودن!

    فلش یونیکورنم سوخت. ده گیگ اطلاعات بدون backup بودن و اون اطلاعات برای چهارسال ونیم رابطه ی تموم شده بودن . کلی عکس و فیلم دونفره و صدای ضبط شده و ... 

    عملا دیگه هیچی از اون رابطه ندارم حتی یه عکس دونفره.حقیقتا کلی دلم برای اون عکس های از بین رفته سوخت . درسته که خیلی وقت بود سراغشون نرفته بودم و قصد هم نداشتم که دیگه شراغشون برم اما دلم میخواست یه جایی یه گوشه ای داشته باشمشون ولی خب نشد که بشه عین رابطه ای که نشد دووم داشته باشه ...

    تا چند روز بعد از این دوتا اتفاق داشتم به این فکر می کردم که انگار حتی خدا هم میخواد همه چیز رو از نو شروع کنم و حقیقتا اصلاً دلم نمیخواست که وبلاگ جدیدی بزنم و از نو شروع کنم. این اتفاق بهم فهموند من آدم ول کردن نیستم، آدم موندن و درست کردنم!( اما خب باید رها کردن رو هم یه جاهایی سرلوحه زندگی قرار بدم)

    بنابراین تصمیم گرفته بودم که تاهر وقت که شد منتظر برگشت وبلاگم باشم. و چقدرررر الان بابت برگشت وبلاگم خوشحالم:))

    پ.ن:ممنونم از دوستانی که تو این مدت به هر نحوی که شد بهم پیام دادن و بهم دلگرمی میدادن و حتی پیشنهاد داده بودن که یه وبلاگ جدید بزنم تا حمایتم کنن .

  • ۱۵
  • نظرات [ ۱۷ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۷ خرداد ۰۲
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده