سلام
باید حرفمو با یک جمله معروف شروع کنم ! : ایشالا آزادی قسمت همه :))
کنکور با بد و خوبش تموم شد :) بماند قبل کنکور تجربی نزدیک بود پس بیوفتم و بزنم زیر گریه و حتی بعد کنکور تجربی زدم زیر گریه :!
جونم براتون بگه که کنکور هنر چرا انقدر آسون بود ؟! آقا اگه من میدونستم با یک بار خوندن کتاب ها میتونم رتبه بیارم بخدا حرف کسی رو گوش نمیدادم و میرفتم کتاب کنکور هنر میخریدم :/
از سختی کنکور تجربی هم نگم براتون :/ فقط دینیش اندکی آسون بود !
کنکور زبان هم برای اولین بار بعد سه سال ثبت نام کردن و غایب بودن طلسمو شکستم و شرکت کردم.چه جذاب بود :) شبیه فاینال زبان کانون بود :) یهو سر جلسه دلم واسه کانون و اون سختگیری های مزخرفش تنگ شد ! سوالات عمومیش که در حد تجربی بود اما سوالات تخصصیش به 5 پارت تقسیم شده بود. اولین پارت مخصوص گرامر پارت بعدی برای ووکب یا همون لغات پارت بعد برای جاهای خالی درون مکالمه و پارت بعدی و بعدترش هم مخصوص کلوز و ریدینگ ! چینش سوالات به صورتی بود که از آسون به سخت چیده شده بود . در کل باید بگم که اگر به جای پشت کنکور بودن یکی از این دوتا رشته رو برای خوندن انتخاب میکردم کم کمش الان دو ترم از دانشگاهم تموم شده بود. هر دانشگاهی هم نه هااااقطعا تهران . حالا زبان رو که دوست ندارم اما هنر قطعا گزینه ی اول من بود :)
خلاصه که مثل چی از انتخابم پشیمونم :)) پشت این لبخندا هم کلی درد پنهانه .
از من به شما نصیحت اگر عاشق تجربی هستین انتخابش کنین وگرنه قیدشو بزنین بخدا همه چی تو پزشک شدن نیست. انسانیت و آدم بودن رشته ی خاصی نمیخواد .