هری پاتر و حفره اسرار(جلد دوم)
نویسنده: جی کیرولینگ
مترجم: ویدا اسلامیه
انتشارات : کتابسرای تندیس
اکنون هری برای تعطیلات تابستانی پیش خانواده دورسلیها برگشته است.جغد هری مهمانی جدید و ناخوانده برای این خانواده ی مشنگ محسوب میشود. هری برخلاف تمام سالها که در اتاق زیر پله اقامت داشت، اکنون صاحب اتاق دوم دادلی پسرخاله ی تپل و مشنگ زادهاش شده و در آنجا اقامت دارد.
هری در تمام طول تابستان منتظر نامهای از سمت دوستان خود رون و هرمانی بود اما هیچگاه نامهای به دست او نرسید هری ناامیدانه به این میاندیشید که دوستانش او را فراموش کرده اند. اما در اواخر تعطیلات اتفاق غیر منتظرهای میافتد. در یکی از شبها که هری آهسته به اتاق خود می آید ، چشمش به موجود عجیبی که روی تختش نشسته بود میافتد.
این موجود عجیب گوشهای بزرگی شبیه به گوش خفاش داشت و چشمهای سبز ورقلمبیدهاش به درشتی یک توپ تنیس بود. او خود را اینگونه معرفی کرد : من دابی هستم قربان ،دابی، جن خونگی. و این شروع آشنایی و دوستی هری با دابی بود .در جلدهای بعدی دابی به یکی از شخصیتهای محبوب در این مجموعه تبدیل شد.
برشی از زمانی که هری برای اولین بار به خانه ی ویزلی ها میرود:
اولین بار بود که به خانه جادوگرها قدم میگذاشت.ساعت روی دیوار مقابل فقط یک عقربه داشت و هیچ عددی روی صفحه ی آن نبود. دور صفحه ی ساعت نوشته بود : زمان دم کردن چای ، زمان دانه دادن به مرغ ها و دیر کردی !
برشی از صحبت های دامبلدور با هری:
دامبلدور بار دیگر لبخند زد و گفت: هری این انتخاب ماست که حقیقت باطنی ما رو نشون میده نه توانایی های ما !