یه جمله ی خیلی معروفی هست که میگه :

همیشه اون چیزی که ما میخوایم نمیشه ...

شاید اگر قبل از کروناگرفتنم ازم میپرسیدین برنامت برای یک ماه آینده چیه میگفتم درس و درس و درس . شاید اگر ۳۱ تیر از خواب بیدار میشدم و بدن درد و سردرد و سرفه نداشتم این روزهای من یه جور دیگه رقم میخورد.

میدونین دارم به این فکر میکنم بااینکه من این همه رعایت کردم و باز کرونا گرفتم شاید تو طالع من این اتفاق باید رقم میخورد. کسی چه میدونه ‌‌‌‌...

بزارین از چیزهای خنده داری که برام اتفاق افتاده حرف بزنم 

■همون روز بعد از اینکه جواب ازمایش مثبت شد بابام برای اینکه سعی کنه یکم حالو هوامو عوض کنه یهو برگشت گفت یاسمن خوب بشی خونِت خیلی با ارزش میشه ها همه میان نازتو میکشن بهشون خون بدی ،خریدار زیاد پیدا میشه 

■بالای در اتاقم شیشه ای هست. یه روز بابا در زد بعد گفت:منم منم مادرتون غذا آوردم براتون. دستمو از بالای در نشوم میدم ببین و بعد دستشو از پشت شیشه نشون داد و با دستش سعی میکرد حرکات موزون انجام بده. انگاری که داره لامپو تو سرپیچش میچرخونه!

■مامان و بابا دیروز دعواشون شده مامان میگه تو کار نمیکنی بابا میگه تو کار نمیکنی . به قول میم مثلا دعواشون بشه من برم وسطشون جداشون کنم یهو داد بزنن کرونا 

■ دیشب از بی کاری و بی حوصلگی داشتم هری پاتر میدیدم . یهو دیدم ساعت ۱۱ شبِ...! بابام از پشت در اتاقم صدام کرد گفت یاسمن صدات درنمیاد چیکار میکنی. بهت خوش میگذره دیگه انگار رفتی هتل !

■مامانم ساعت ۱۱:۴۰ شب میاد پشت در اتاق میگه یاسمن سوپت هنوز جا نیوفتاده میخوری الان؟

من

سوپ 

ساعت