تقریبا ده دقیقه پیش با من تماس گرفتن جهت همکاری و همچنین ادامه کلاس گویندگی. ببین فقط میتونم یه جیغ بلند بکشم از خوشحالی و بگم که چی بهتر از اینکه روز تو و اولین زنگ تماس گوشیِ امروزِ تو این باشه خیلی خیلی حس خوبیه :))
ببین این دقیقا از همون وقت هاییه که از فرط تنهایی واقعا نمیدونم به کی زنگ بزنم این خبر خوشحال کننده رو بدم . اصلاً کی پیدا میشه چیزی که برای من مهمه براش مهم باشه پس امروز در اتاقمو بستم یه جیغ از سر خوشحال کشیدم و بعد انگار اتفاقی نیفتاده در اتاقمو باز کردم با لبخند گنده نشستم اینارو دارم مینویسم. مدت ها بود که از ته دلم لبخند نزنم مدت ها بود که چیزی ته قلبمو قلقلک نمیداد چیزی باعث خوشحالی من نمی شد و همه چی نمادین بود اما امروز واقعا از ته دلم خوشحالم. دوست دارم امروز اینجا این احساس ثبت بشه .فکر کنم اولین قدم برای شروع دوباره و به دست آوردن اعتماد به نفس فراریم خیلی خوب شروع شد.