امسال اتفاقات زیادی افتاد. من تو کنکور شکست خوردم. درگیری شدیدی با خانواده سر انتخاب رشته و دانشگاه داشتم. دچار حال بد روحی شدم. و در نهایت تسلیم خواسته ی اونا شدم و باز هم پشت کنکور موندم. رابطه ام با میم کم کم رو به خراب شدن و داغون شدن پیش رفت. و در نهایتا یک بار اونم تو آذر کات کردیم. ولی چون میم دلیلی برای رفتن نداشت برگشت. باهم به مشاوره رفتیم تا رابطه مون رو درست کنیم ولی نهایتا فهمیدیم که معیار هامون به هم نمیخوره و این شد دلیل محکم برای رفتن میم :) 

با چندین ساعت وقت گذاشتن و خوندن چت هامون و گوش دادن به ویس ها تو واتساپ و تلگرام به این نتیجه رسیدم که میم خیلی وقت بود که می‌خواست بره، فقط دلیلی برای رفتن پیدا نمی‌کرد، که این بار با کمک مشاور دلیلشو پیدا کرد. اگه یه دلیل مشترک تو رفتن هاش بخوام بیارم این بود که دیگه دلش نمی‌خواست تو این رابطه باشه و این تنها چیزیه که من بهش باور دارم. اون این رابطه رو با این شرایط نمی‌خواست و نمیشه این واقعیت رو کتمان کرد. من هم این شرایط رو نمیخواستم اما خب دلمم به رفتن نبود. 

احساس میکنم تنها خوبی مشاوره رفتنم این بود که باعث شد به خودم بیام و دوباره بشم همون یاسمنی که دلم براش تنگ شده بود. 

حالا تو دقایق آخر امسال این "من" برای خودم موندم و بس. بعد از 4 تا عیدی که کنار میم تجربه کردم امسال بدون حضور میم تو زندگیم عیدِ 1401 رو در پیش دارم :)

زندگی همینه، یه سریا میان، یه سریا میرن و در نهایت این خودمونیم که برای خودمون میمونیم و بس.

هدف گذاری های نیم سال اول 1401 رو هم نوشتم، باشد که رستگار شویم.

پیشاپیش سال نو مبارک ❤️