۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ نویسی» ثبت شده است

چهارمین تولد گُلی جآنم

گُلی مهربونم، رفیق شفیقم، تویی که به شدت عاشقتم ، مرسی بابت حضورت تو زندگیم. مرسی که شدی خونه ی امنم، نقطه ی امن زندگیم . جایی که هروقت دلم گرفت، هر وقت خندیدم به یادش بودم. جایی‌ ‌که اجازه داد خودم باشم. تو یی که بهم این اجازه رو دادی تا سالیان دراز دست به قلم بمونم و از چیز های زیادی بنویسم. حضورت قوت قلب زندگیِ منه. ممنونم بابت همه چیز. خواستم بهت بگم خیلییی خوشحالم بابت داشتنتheart تولدت کلی مبارکمون بهشتِ منangel

پ.ن: امروز چهارمین سال تولد گُلی عزیزم _وبلاگم _هست.

پ.ن.۲: کیو دیدین که انقدر عاشق وبلاگش باشه؟wink

  • ۲۰
  • نظرات [ ۱۴ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۰۳

    وبلاگ برتر ۴۰۲

    من به‌همراه جمعی از دوستان وبلاگ نویس در تلگرام گروهی تحت عنوان "وبلاگ نویسان "داریم. طبق نظرسنجی هایی که در این گروه انجام شد (با توجه به جامعه آماری ۳۰ نفری ) وبلاگ من وبلاگ برتر فعال امسال _۱۴۰۲_ شد.

    دلم میخواد این خوشحالی رو با شما سهیم شم. این محبوبیت از سمت شما عزیزان برام ارزشمند و قشنگه:)

    یک سال دیگه هم تونستم چراغ این جا رو به زیبایی روشن نگه دارم. وبلاگم همیشه جز اون چیز هایی هست که با فکر کردن بهش از ته قلبم بابت داشتنش شاد میشم. 

    از نگاه شما امسال کدوم وبلاگ شیرین و قشنگ بود؟محتوای کدوم وبلاگ براتون مفید و آموزنده بود؟زندگی کدوم وبلاگ نویس شما رو به فکر فرو برد؟

    منتظر خوندن نظرات قشنگتون هستم. بیاین اینجا باهم با وبلاگ های قشنگ بقیه دوستان آشنا بشیم.

  • ۳۰
  • نظرات [ ۱۳ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۵ اسفند ۰۲

    چالش "چشم هایم"

    اگر یک روز صبح از خواب بیدار شی و بفهمی دیگه نمیتونی ببینی چه حسی بهت دست میده؟ یا اگر بهت بگن به مرور زمان ،طی چند سال آینده ی نزدیک نور چشم هات ،فروغ و برق نگاهت کم رنگ و کم رنگ می‌شه و تا اون لحظه ای که دیگه نتونی ببینی ادامه پیدا میکنه ، واکنشت چیه؟

    بعد از شنیدن این خبر بد اولین فکری که به سراغت میاد چیه؟ فکر می کنی بعد از اینکه بیناییت رو از دست بدی اولین چیزی که به شدت دلتنگ دیدنش میشی چیه ؟ یا کیه ؟

    من میخوام از همین تریبون استفاده کنم و با کمک همه ی شما چالش جدیدی راه بندازم . این شما و این چالش جدید " چشم هایم " .

    و هرکسی که الان داره این پستُ میخونه رو به این چالش جدید دعوت میکنم تا راجب این موضوع بنویسه .

    تو این چالش از چشم هاتون بنویسین. از چیز هایی بنویسین که با چشم هاتون می تونین ببینین، اما تا الان به زیباییش بی توجه بودین. از درکِ واژه هایی بنویسین که بدون دیدن عملا سخت و بی معنا میشدن مثل رنگ و ...

    هدف از شروع این چالش توجه بیشتر به نعمت دیدن ست. نعمتی که تو روزمرگی ها و شلوغی هامون ازش غافل شدیم. از چالش های ندیدن بنویسین و در نهایت به خودتون یادآوری کنین که شیوه ی درست شکرگزاری از این نعمت درست استفاده کردن از چشم های قشنگتون هست .

    و در نهایت میخوام به طور اختصاصی از چند دوست عزیزم دعوت کنم که این چالش رو شروع کنن. 

    صبا جانم  و محمدرضا و امیرحسین و ویانا و نادشیکو 

    ازتون میخوام هر کدوم از شما بعد از نوشتن این چالش و گذاشتن پستش تو وبلاگتون، ۳ نفر از خواننده های وبلاگتونُ برای شرکت تو این چالش دعوت کنین.

    لطفا تو کامنت همین پست هم اعلام کنین که شرکت کردین تا من لینک پستتون رو بزارم تا من و بقیه دوستان راحت تر به پست هاتون دسترسی داشته باشیم و نوشته های جذابتون رو بخونیم.

    شرکت کنندگان در چالش تا این لحظه :

    امیرحسین | نادِشیکوماهی نیلی | •° 𝓚𝓲𝓶𝓲𝓪 °• | سفید | نگین هستم | 𝑴𝒆𝒍𝒊𝒃𝒆𝒍𝒍 | هیچکس  | آقای سین | مهربان | آقای ربات |محمدرضا|یک کتابخوار |یگانه دخت |مهدیار (مترسک) | e t |🌺آسیــ هــ💚 |نرگسِ نوشکفتهBrilliant.Shrسائر ...  |

  • ۲۸
  • نظرات [ ۲۲ ]
    • یاسمن گلی :)
    • سه شنبه ۱۸ مهر ۰۲

    من و وبلاگ نویسی

     

    اولین باری که وارد حیطه ی وبلاگ نویسی شدم تقریبا سال92 بود. اون موقع هنوز با بیان آشنا نشده بودم بلاگفا و  میهن بلاگ تو بورس بود. منم عضو میهن بلاگ شده بودم . دلیل شروع وبلاگ نویسیم هم مربوط میشد به یه مسابقه بین دوتامدرسه ی دخترونه و پسرونه ای که کنارهم بود !مدرسه ماو مدرسه ی دیوار به دیوارمون.

    اون مسابقه که تموم شد بیخیال اون وبلاگ شدمو یه وبلاگ به اسم دربند اما آزاد نوشتم .اون موقع ها وبلاگ نویسی خیلی رواج داشت. وقتی هم میخواستی بازدیدات بالا بره ، به نویسنده های وبلاگ هایی که آشنا میشدی پیام خصوصی میدادی که " جز پیوندها گذاشتمت خوشحال میشم منم جز پیوندات بزاری" .اینطوری میشد که بازدیدها بالامیرفت و دوست های زیادی پیدا میکردی . یادم نمیاد از چه سالی وارد بیان شدم _فکر می کنم سال 93 بود _ از اون سال تا الان این سومین وبلاگی هست که شروع ِش کردم . اوضاع وبلاگ نویسی توبیان خیلی خیلی بهتراز جاهای دیگه بود . الان به راحتی میشه فهمید که کدوم یکی از دوستات پست گذاشته و یا به راحتی میشه دنبال کرد همدیگرو و نیاز به پیوند ها نیست به قول قدیمیا علم پیشرفت کرده !

    خلاصه اینکه یه وقت دیدین که پیام دادم و گفتم دنبال شدی دنبالم کن شوکه نشین . خواستم بگم بنده برای همون عصر هستم :دی

  • ۹
  • نظرات [ ۱۱ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۲۸ ارديبهشت ۹۹
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده