۲ مطلب در آبان ۱۴۰۴ ثبت شده است

تابو شکنی

این روزها فقط دلم می‌خواهد در اتاقم بمانم.

عود روشن کنم، بگذارم بوی آرامش در هوا پخش شود، بنشینم روی تخت، پتو را تا کمرم بکشم بالا و کتابی را که مدتهاست منتظرش بودم، باز کنم.

از نظر روحی خسته‌ام، آن‌قدر که حتی صدای پیام‌ها و دعوت‌های دوستان هم برایم سنگین شده. دلم نمی‌خواهد در جمع باشم، نمی‌خواهم توضیح بدهم، لبخند بزنم یا وانمود کنم که حالم خوب است.

خستگی دانشگاه، بیمارستان، رفت‌و‌آمدها و آدم‌ها، همه با هم مرا خسته کرده‌اند. گاهی حس می‌کنم فقط می‌خواهم خاموش شوم، بی‌هیاهو، در سکوت اتاق خودم.

می‌دانم بقیه انتظار دارند همیشه فعال باشم، اجتماعی، پرانرژی... اما دلم می‌خواهد بر خلاف این انتظارها رفتار کنم، تابو بشکنم و چند روزی را تماماً برای خودم باشم.

نه برای فرار، بلکه برای بازگشت.

برای اینکه دوباره بتوانم نفس بکشم، خودم را پیدا کنم، و آرامشی را که بین شلوغی روزها گم کرده‌ام، از نو به آغوش بکشم.

  • ۱۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • یاسمن گلی :)
    • پنجشنبه ۲۳ آبان ۰۴

    خنده هات دلیل زندگی من

    عاشق خنده‌هاتم، اون لحظه‌هایی که می‌خندی انگار دنیا یه‌دفعه روشن‌تر میشه، انگار خودِ زندگی داره لبخند می‌زنه به من.

    عاشق صدای خنده‌هاتم، همون صدایی که از ته دل میاد و می‌تونه خستگیِ چند روزمو بشوره ببره.

    عاشق اون لحظه‌هام که یه شیطنت کوچیک می‌کنی، بعد با خنده‌ای شیرین همه چیزو قشنگ می‌کنی، انگار هیچ ناراحتی‌ای تو دنیا وجود نداره.

    عاشق قوس لب‌هات موقع خنده‌هاتم، اون حالت خاصی که فقط خودت داری، که با یه لبخندِ کوچیک دلمو می‌لرزونی.

    خنده‌هات برای من فقط یه صدا نیستن، یه آرامشن… یه دلیل برای ادامه دادن.

    وقتی می‌خندی، همه‌چیز قشنگ‌تر میشه، حتی من.✨️

  • ۱۱
  • نظرات [ ۱ ]
    • یاسمن گلی :)
    • دوشنبه ۶ آبان ۰۴
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده
    آرشیو مطالب