هری پاتر و زندانی آزکابان (جلد سوم)

نویسنده : جی کی رولینگ

مترجم: ویدا اسلامیه

انتشارات کتابسرای تندیس

این بار تابستان به بدی سال‌های پیش نبود.هری دقیقا راس ساعت ۱۲:۰۱ شب تولدش سه هدیه توسط سه جغد دریافت کرد. اولین جغد جغد خانواده ویزلی‌ها ارول بود که هدیه رون به همراه نامه‌ای از او را حمل می‌کرد.

دومین جغد جغد خودش هدویگ بود که هدیه هرمیون را به همراه داشت و سومین جغد به رنگ قهوه‌ای روشن و بسیار زیبا بود که هری آن را نمی‌شناخت .اما با دیدن نامه‌ای که آرم هاگوارتز رویش بود بلافاصله فهمید که این بسته متعلق به کجاست. هاگرید نامه و کادویی برای هری فرستاده بود.

از عجایب جادویی قلعه : 

در انتهای پلکان به پاگردی رسیدند که در آن هیچ چیز نبود جز نقاشی بزرگ یک چمنزار خالی که روی دیوار سنگی نصب شده بود. هری سرگرم تماشای نقاشی بود اسب کوتوله چاقی با لکه‌های خاکستری سرانه سلانه وارد چمنزار شد وبا خونسردی به چریدن پرداخت. هری می‌دانست شخصیت‌های اصلی تابلوهای هاگوارتز قابشان را ترک می‌کنند و به دیدن هم می‌روند و از تماشای این تابلو همیشه لذت می‌برد کمی بعد شوالیه ای چاق و قد کوتاه که زره به تن داشت ، جیرینگ جیرینگ دنبال اسبش وارد نقاشی شد.

تعریفی از لولوخورخوره ها که نویسنده به آن پرداخته است .اکثر ما در کودکی اسمی از آن ها به گوشمان خورده است :

پروفسور لوپین گفت لولو خورخوره ها جاهای تاریک و بسته رو دوست دارن مثل داخل گنجه ، زیر تخت ، کابینت زیر ظرفشویی و ... خب اولین سوالی که پیش میاد اینه که لولو چیه؟

هرمانی دستش را بلند کرد و گفت لولو خورخوره موجود دگرگون شونده س. خودشو به شکل چیزی در می آره که بیشتر از همه ما رو می‌ترسونه.

پروفسور لوپین گفت عالیه منم نمی‌تونستم بهتر از این توضیح بدم.هرماینی خوشحال شد و لوپین ادامه داد : پس لولو خورخوره ای که توی تاریکی نشسته هنوز هیج شکلی نداره چون نمیدونه کسی که اون طرف در ایستاده از چی میترسه. هیچ کس نمیدونه یه لولو خورخور تنها چه شکلیه اما وقتی اونو بیرون بیارم بلافاصله به شکل چیزایی در میاد که هر کدوم از ما ازشون وحشت داریم . وردی که لولو خورخوره رو دفع می‌کنه خیلی آسونه اما این کار نیروی ذهنی لازم داره .در واقع چیزی که لولو خورخوره رو از بین می‌بره خنده اس. تنها کاری که باید بکنین اینه که با استفاده از نیروی ذهنی وادارش کنین به شکل مضحکی در بیاد.

هری که اکنون سیزده ساله شده است ، پرده از حقایق دوازده سال پیش برمی‌دارد و خائن را پیدا می‌کند. خائنی که باعث مرگ پدر و مادرش شده است .