۴ مطلب در بهمن ۱۴۰۱ ثبت شده است

چرا

یه سوالی خیلی ذهنمو درگیر خودش کرده . اینکه چرا بعد از ۵ سال و بعد از این همه مدت کات کردن پدرم تازه باید راجب میم متوجه بشه؟چرا باید عکس میم سر از گوشی پدرم در بیاره ؟ چرا؟ واقعا چرا؟ چه حکمتی توشه یعنی؟حتی تو این شرایط نمیتونم از خودم در برابر حرف های بابا دفاع کنم . پدری که فکر میکنه من میم رو تاحالا حتی از نزدیک هم ندیدم و فقط عاشق یه صدا شدم . و منی که ترجیح میدم وقتی اون آدم برای همیشه پاشو از زندگیم کشیده بیرون به پدرم توضیح ندم که اون صرفا یه صدا نبوده.کاش واقعا صرفا یه صدا بود ... خسته ام از سوال های بی جوابی که همش تو ذهنم میچرخن.خسته ام جنگیدن برای زندگی کردن.خسته ام از این همه در بسته ای که رو به رومه . این زمستون عجیب سخت گذشت ... دلم میخواد بشینم های های از ته دل گریه کنم اما راهکارم برای مقابله با این شرایط صرفا خوابیدن و فیلم دیدنه . به قول مهدیه که می‌گفت کسی که زیاد می‌خوابه افسرده اس و کسی که زیاد فیلم میبینه تنهاست . پس من یه افسرده ی تنهام . مشکلِ دانشگاه ، شرایط زندگیم ، غم عظیمی که تو دلمه و ... خیلی چیزای دیگه ای که قابل بیان نیست . این روزا تمام تلاشم اینه که به هر طریقی شده دوباره امید رو تو دلم زنده کنم . امید به رسیدن روز های بهتر . به قول یکی از دوستام انگار باید واقعا یکم شل کنم تا ببینم روزگار چه سرگذشتی میخواد برام رقم بزنه. تا حالا هرچقدر که جنگیدم انگار تو یه باتلاقی گیر کرده بودم که دست و پا زدنم باعث شد بیشتر و بیشتر توش فرو برم.

از طرفی شرایط جامعه به شدت به مو رسیده . از همون موهایی که میگیم به مو میرسه و حتی پاره هم میشه . 

دلم میخواد یه مدت دور شم از همه چی. یه کلبه ی چوبی با یه پیانو توش. همین . واقعا به همین دوتا لازم دارم برای ادامه ی این زندگی ...

بعضی شبا چراغ ریسه ی دور کتابخونه رو روشن میکنم و خیره میشم به نورش و  تو فکر و خیال غرق میشم.

تو این شیر تو شیری همین الان قسمت یک و دو سریال سقوط رو دیدم . بدبختی های خودم یادم رفت :/ واقعا میتونم بگم بشدت سریال تاثیرگذاریه.

  • ۲
  • نظرات [ ۵ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۲۶ بهمن ۰۱

    جزء از کل

    نام کتاب : جزء از کل

    نام نویسنده :استیو تولتز

    مترجم :پیمان خاکسار 

    تعداد صفحات : ۶۷۳

    چاپ نشر چشمه

    کتاب جزء از کل اولین رمان استیو تولتز است که در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و به عنوان یکی از بزرگ ترین رمان های تاریخ استرالیا، در سطح جهان محبوبیت بسیار زیادی دارد.

    کتاب جزء از کل در مورد مارتین و جسپر دین – پدر و پسر – است که هر کدام از یک زاویه خاص و متفاوت با عامه مردم به زندگی و اتفاقات آن نگاه می کنند. مارتین با باورهای خاص و گاه عجیب خودش سعی می کند پسرش، جسپر را به بهترین شکل ممکن تربیت کند و به همین خاطر داستان زندگی خودش را از همان دوران کودکی برای او تعریف می کند. داستانی که نشان می دهد زندگی او همیشه تحت تاثیر‌ برادر ناتنی اش قرار داشته است.

    داستان کتاب جزء از کل از زمان کودکى پدر تا زمان بزرگ شدن فرزند ادامه پیدا می کند و تمامی حوادث و اتفاقات شگفت انگیز زندگی آن ها همراه با یک طنز تلخ و یک تم فلسفی روایت می شود.

    کتاب جزء از کل به راستی جزئی از یک کل را به رخ می کشد. در هر قسمت از کتاب اتفاقی در دل اتفاق دیگر وارد می شوند و خواننده نمی تواند به راحتی کتاب را کنار بگذارد و یا آن را پیش بینی کند. داستان و ماجراهای کتاب مدام اوج می گیرد و خواننده از هر صفحه آن بی نهایت لذت خواهد برد.

    برشی از  این کتاب : 

    وقتی این همه تلاش می‌کنی یک نفر را فراموش کنی خود این تلاش تبدیل به خاطره می‌شود بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی و خود این هم در خاطر می‌ماند.

    برشی از این کتاب :

    مردم میگن شخصیت هر آدمی تغییرناپذیره ولی اغلب این نقابه که بدون تغییر باقی می‌ مونه و نه شخصیت، و در زیر این نقاب غیرقابل تغییر موجودی هست که دیوانه‌ وار در حال تکامله و به شکل غیرقابل کنترلی ماهیتش تغییر می‌ کنه. ببین چی بهت میگم، راسخ‌ ترین آدمی که می‌ شناسی به احتمال قوی با تو کاملا بیگانه‌ ست و همین‌ طور ازش بال و شاخه و چشم سوم رشد می‌ کنه. ممکنه ده سال توی اتاق اداره کنارش بشینی و تمام این جوانه زدن‌ ها بغل گوشت اتفاق بیفته و روحت هم خبردار نشه. هرکسی که ادعا می‌ کنه یکی از دوستانش در طول سال‌ها هیچ تغییری نکرده فرق نقاب و چهره‌ ی واقعی رو نمی‌فهمه.

     

     

     

  • ۳
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۲۳ بهمن ۰۱

    بهمنِ سخت

    سیم کارتمو عوض کردم. چهار رقم آخرش عین چهار رقم خط ایرانسل میم هست :)هروقت بهش فکر میکنم عین احمقا ذوق زده میشم ...

    این روزا به شدت به راهنمایی و حرف زدن با میم نیاز دارم . همیشه راهنمایی های خوبی بهم می‌کرد با اینکه شاید نصف به نصفشونو اجرا نمیکردم.همش به خودم میگم تو همون یاسمنی هستی که تو مرداد و اون شرایط سخت که هیچکس از جزئیاتش اطلاع نداره تونستی تصمیم بگیری حتی با توجه به اینکه الان از اون تصمیم پشیمونی پس الان هم میتونی تصمیم بگیری . اما بازم ته دلم اون آدم ...

    نمیدونم از چه تعریفی باید استفاده کنم تا منظورمو برسونم ولی فقط میتونم بگم که جدا از پارتنر رفیق صمیمی بود که از خصوصیات اخلاقی من خبر داشت و میتونست راهنمایی و هم فکری خوبی برام باشه . چقدر نیاز دارم عین روزی که داشتم انتخاب رشته میکردم و اولین رشته رو پزشکی تهران زده بودم و پشت تلفن از ته دل پیش میم زار زدم دوباره ار ته دلم پیشش زار بزنم و اون آدم بشه مرهمم.اما چقدر عبث که خودش یکی از زخم های روی دلمه.چقدر نیاز دارم تو این روزای سخت کنارم باشه . کاش انقدر غریبه نمی‌شدیم...

    فکر میکردم بهمن قراره خیلی متفاوت تر و بهتر باشه ولی برعکس لبخند زدن تبدیل به یه کار محال شده ‌.

  • ۶
  • نظرات [ ۰ ]
    • یاسمن گلی :)
    • يكشنبه ۹ بهمن ۰۱

    آش نخورده و دهن سوخته

    پدرم تک به تک چت های من و میم رو خوند. میمی که دیگه تو زندگیم حضور نداره .حالا من موندم و هیچ توضیحی که نمیتونم بدم . من و یه دنیا خاطره که باید با هم دیگه خاک میشدیم ،نه اینکه بعداز این همه مدت دوباره مثل یه زخم کهنه سر باز کنه و چرکی شه ...

    پ.ن.۹بهمن: کاری که من دلشو نداشتم انجام بدم رو بابا زحمتشو برام کشید :) چت خواهر میم از واتساپ و میم رو از تلگرام پاک کرد . به همین سادگی .حالا همش به خودم میگم وقتی اون آدم نیست بود و نبودن اون چت ها دیگه چه فایده ای داره. درواقع یه جورایی انگار دارم سر خودمو شیره میمالم ...

  • ۷
  • نظرات [ ۶ ]
    • یاسمن گلی :)
    • چهارشنبه ۵ بهمن ۰۱
    که زخم هر شکست من حضور یک جوانه شد 🌱
    ***
    چه حسرتیست بر دلم
    که از تمام بودنت
    نبودنت به من رسیده