در آستانه ی سومین سالگرد تولد "گُلی" هستیم . از اولین روزی که "گُلی" تو ذهنم شکل و رنگ گرفت تا همین امروز همدم همیشگی من بوده و هست. "گُلی" به من این اجازه رو داد که خودم باشم و در کنار شما از درونم بنویسم. (گاهی با بی رحمی ادما رو متهم کردم و گاهی هم در مظلوم ترین حالت خودم بودم.)

خوشحالم که اول از همه "گُلی " و بعد شما رو در کنارم دارم . 

به سلامتیِ عشقم وخونه ی خودم "گُلی"! 

بوسیدمش در شهر بعد از خوردن شلاق :)